روسای جمهور ایالات متحده طی دوازده سال گذشته تمایل به کاهش میزان مداخلاتشان در خاورمیانه داشتند. خروج آمریکا از منطقه فرصتهای جدیدی برای سایر قدرتها ایجاد کرده است تا به گسترش نفوذ خود در منطقه بپردازند، و روسیه نیز از این قاعده مستثنا نیست. فقط در طی چند سال، روسیه روند جنگ در سوریه را کاملاً تغییر داده، یک پایگاه دریایی نیرومند در سواحل مدیترانه ایجاد کرده و اکنون در صدد ایجاد دومین پایگاه، این بار در دریای سرخ است. آن کشور همچنین در حال ساخت اولین نیروگاه هستهای مصر است، و با همه قدرتهای منطقه از حزبالله گرفته تا اسرائیل رابطه کاری دارد.
با درک اینکه روسیه برای مدت طولانی در خاورمیانه خواهد ماند، بسیاری از کشورهای منطقه فعالانه روابط خود را با مسکو توسعه میدهند: متنوعکردن منابع تأمین تسلیحاتیشان، افزایش واردات غلات و حتی همکاری در یک منطقه خاکستری در مورداستفاده از ارتشهای خصوصی و مزدوران.
این وضعیت موجب تناقضی بین تمایل واشنگتن برای صرف منابع کمتر در خاورمیانه و اولویت مهم دیگر برای دولت جدید شده است: کنترل روسیه، کشوری که بایدن آن را بزرگترین تهدید برای ایالات متحده میداند. واشنگتن احتمالاً بیکار نخواهد نشست تا مسکو خلاء قدرت ایجادشده در منطقه را پر کند. آمریکا به احتمال زیاد تلاش خواهد کرد این تناقض را بدین صورت حل کند که در ضمن ادامه به کاهش حضورش در خاورمیانه، علیه کشورهایی که سعی دارند با استفاده از وضعیت به روسیه نزدیک شوند، تحریمهایی را وضع کند.
تقریباً بهمحض اینکه مشخص شد دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، در انتخابات ریاستجمهوری شکستخورده است، بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل برای ملاقات با محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی به عربستان رفت. چند روز بعد، محسن فخریزاده، دانشمند ارشد ایرانی، ترور شد. نمیتوان با قاطعیت گفت که آیا آن وقایع با هم مرتبط بودهاند یا خیر - چنین عملیاتی معمولاً از ماهها قبل برنامهریزی میشود - اما صرفنظر از تمام مسائل، مشخص است که هم بیتالمقدس و هم ریاض از احتمال بازگشت ایالات متحده به توافق هستهای ایران میترسند، توافقی که ترامپ در سال 2018 به طور یکجانبه از آن خارج شد.
اسرائیل و عربستان سعودی (همراه با امارات متحده عربی و بحرین) به شدت طرفدار اِعمال فشار حداکثری بر ایران بودند و توافق هستهای را اعطای شرمآورانه امتیاز به تهران میدانستند. اما پیروزی بایدن به این معنی است که واشنگتن احتمالاً به مذاکرات با ایران باز خواهد گشت. باتوجه به انتخابات ریاستجمهوری ایران که قرار است در ماه ژوئن برگزار شود و همچنین خصومت تندروهای ایرانی با هرگونه مذاکرات، که آن را اتلاف وقت میدانند، دشوار بتوان گفت این گفتگوها تا چه اندازه فایده خواهد داشت. اسرائیل و کشورهای حوزه خلیجفارس مصمم هستند جبههای متحد تشکیل دهند تا از شکلگیری یک توافق هستهای دیگر جلوگیری کنند.
همچنین، رهبران خلیجفارس به همان اندازه نگران رویکرد دولت جدید ایالات متحده در زمینه حقوق بشر هستند. در سالهای اخیر، حقوق بشر اصطلاحی بود که بهندرت در کاخ سفید شنیده و از آن کمتر، در رابطه با دوستان نزدیک خانواده ترامپ در خلیجفارس استفاده میشد. حتی رسوایی ناشی از قتل تکاندهنده روزنامهنگار سعودی جمال خاشقچی کافی نبود تا ترامپ به استفاده از خشونت و شکنجه علیه مخالفان در عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی توجه کند.
بهراحتی میتوان گفت که تحتنظر بایدن، واشنگتن به موضع سنتی ایالات متحده در مورد مسائل حقوق بشر، شکنجه و مجازات اعدام باز خواهد گشت. این احتمالاً به معنای انتقاد منظم و شاید، در بعضی موارد، تحریمهای فردی یا توقف تأمین سلاح برای این کشورها باشد. پیش از ترامپ، روال امور تا حد زیادی عمدتاً چنین بود، اما در چهار سال گذشته، مقامات پایتختهای عربی به گپوگفتهای واتساپی آخر شب با داماد رئیسجمهور عادت کردهاند، بنابراین بازگشت به خطابههای حقوق بشری ممکن است شوکی ناخوشایند باشد.
عربستان، امارات، ترکیه و مصر در جواب انتقادات واشنگتن، ممکن است به یرقراری روابط حسنه با مسکو روی بیاورند، هرچند بهصورت نمایشی. بههرحال، کرملین به مسائل بشردوستانه در سیاست داخلی شرکای خود اهمیت چندانی نمیدهد. بازدیدهای مقامات سطح بالا، معاملات تسلیحاتی و توافقات فردی با روسیه، از جمله اقداماتی است که ممکن است جهت تأثیرگذاری ظاهری استفاده شوند.
بااینحال، تصور تغییر جهت کشورهای خلیجفارس یا مصر از واشنگتن به سمت مسکو تقریباً غیرممکن است. این کشورها سالانه 1.4 میلیارد دلار کمک نظامی از ایالات متحده دریافت میکنند. روسیه نیز قصد ندارد میلیاردها دلار برای شرکای عرب خود سرمایهگذاری کند، و آنها نیز به خوبی بر این مسأله واقفاند.
بنابراین، محتملترین پاسخ رهبران خاورمیانه به انتقادات ایالات متحده، استخدام یک موسسه لابی دیگر در واشنگتن خواهد بود تا برای رهبران ایالات متحده توضیح دهد بیثباتساختن خاورمیانه با تقاضاهای فزاینده برای پیشروی به سمت دموکراسی، چقدر خطرناک است. چنین کاری بیتأثیر نخواهد بود: ایالات متحده نسبت به پیامدهای جدی بهار عربی چندان بیتوجه نبوده است، بنابراین کاملاً محتمل است که بایدن، با تجارب چندین سالهاش در زمینه سیاست خارجی، به دنبال برقراری سبک جدیدی از ارتباط با رهبران عرب باشد: سبکی که هم با رفیقگرایی دوران ترامپ متفاوت است و هم با تذکرات دوستانه سالهای اوباما.
دولت جدید ایالات متحده در روابطش با اسرائیل نیز به مشکل خواهد خورد، کشوری که بنابر نظرسنجیها 70 درصد مردم آن حامی ترامپ هستند. اقداماتی مانند تأخیر نتانیاهو برای تبریک به بایدن، نشست اضطراری نخستوزیر اسرائیل و محمد بن سلمان و تصمیم آن کشور برای گسترش شهرکها در آن سوی خط سبز، همه چیز را به حالت اول خود بازگردانده است.
بعید است که پس از اقدام جنجالی ترامپ برای انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم، بایدن آن را به تلآویو بازگرداند و یا از به رسمیتشناختن بلندیهای جولان بهعنوان قلمرو اسرائیل عقبنشینی کند. اما او با گسترش شهرکها مخالف است، قصد دارد به توافق هستهای ایران بازگردد و حاضر نیست چشم خود را بر سلاخی روزنامهنگاران در کشورهای عربی ببندد.
نزدیکشدن اسرائیل به روسیه از پتانسیل بیشتری برای ایجاد تنش برخوردار است. این مسأله که ارتش اسرائیل و روسیه اقدامات خود را در سوریه هماهنگ میکنند، خوشایند مذاق همه در واشنگتن نبوده است: آنها نمیپذیرند که یک متحد نزدیک ایالات متحده چنین همکاری نزدیکی با مسکو داشته باشد. در سالهای اخیر، هیچ فشاری از سوی آمریکا بر اسرائیل در این رابطه وجود نداشته است، اما مسلما،ً دولت بایدن ممکن است چنین فشاری را اعمال کند.
علیرغم تمرکز اجتنابناپذیر بایدن بر مشکلات داخلی، او نمیتواند خاورمیانه را نادیده بگیرد. وظایف چهارگانه او عبارتاند از، کاهش حضور ایالات متحده در منطقه بدون آنکه اجازه دهد روسیه از این وضعیت بهرهمند شود؛ تدوین توافقنامههای جدید برای جلوگیری از پیشرفت برنامه تسلیحاتی هستهای ایران بدون آنکه موجب رنجش خاطر متحدان قدیمی شود؛ برقراری ثبات در منطقه بدون آنکه مزاحمتی برای مستبدان محلی ایجاد کند؛ برقراری آرامش در سرزمینهای اسرائیلی بدون آنکه به شیوه سنتی ایالات متحده در روند صلح اسرائیل و فلسطین بازگردد. حتی انجام جداگانهی هر کدام از این وظایف کاری است بسیار دشوار، چه برسد به ترکیب همگی آنها با هم.