مطلب ذیل، جمع بندی یکی از بحث های صورت گرفته میان پژوهشگران مسائل اجتماعی در فضای مجازی پیرامون مطلبی از سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان با موضوع اقتصاد مقاومتی و لزوم فراگیری علم اقتصاد و علوم مرتبط با آن توسط جوانان و افراد مذهبی است. این سخنرانی در روز پنج شنبه 3 مرداد 1398 در همایش دومین اجلاس بینالمللی فعالان مهدوی که در سالن همایشهای حرم مطهر رضوی برگزار شد، ایراد شده بود و واکنش های متعددی را در رسانه ها و خبرگزاری های جریانات مختلف سیاسی کشور به دنبال داشت.
خلاصه سخنرانی حجت الاسلام پناهیان
در این سخنرانی حجت الاسلام پناهیان به ارائه توضیحاتی پیرامون اقتصاد مقاومتی و حکمت آن در ظهور، لزوم آموزش سیاست، اقتصاد و تجارت به مردم، به استقلال رساندن ایشان در امر اقتصاد و لزوم تربیت نیروهای مذهبی برای اداره اقتصاد و مدیریت جامعه در عصر حاضر و عصر ظهور پرداخت.
حجت الاسلام پناهیان در میان سخنانش به مدیریت جامعه اسلامی در بازه پس از ظهور اشاره نموده و گفت: بعد از ظهور منتظرانی که به آنها ظلم شده وارثان زمین و روسای مردم میشوند. از سویی، روال ظهور یک روال طبیعی است؛ لذا کسانی که قرار است زمینهسازی کنند، به حضرت بپیوندند و دشمنان را نابود کنند، باید آموزش دیده باشند؛ که این اتفاقات در یک روند طبیعی شکل می گیرد. وی با بیان اینکه که خدا امور را با اسباب آن انجام میدهد، ابراز داشت که بعد از ظهور این قدرت موجود در دنیا از بین نمیرود؛ بلکه به دست مذهبیها میافتد و آن ها به طور طبیعی صاحب قدرت و ثروا می شوند. لذا برای چنین شرایطی باید کسانی را تربیت کرد که توان رئیس شدن را داشته باشند.
پناهیان با بیان اینکه تنها انجام کار فرهنگی برای امام زمان کافی نیست، گفت: اگر «در انجام امور مالی، اقتصادی و سیاسی با هم اتحاد نداشته باشیم، در زمان ظهور حضرت مهدی(عج) دچار مشکل میشویم.» وی با اشاره به اینکه «کسانی که ریاست طلب هستند برای ریاست زمین مناسب نیستند و کسانی که تشنه قدرت هستند هم مناسب پولدار شدن نیستند» گفت که در چنین شرایطی «ما باید نیروها را برای پولدار شدن و رئیس شدن تربیت کنیم.» تا بتوانیم به مدیریت قدرت و پول در حکومت امام زمان کمک کنیم.
وی با اشاره به اینکه کسی که نمیتواند اقتصاد شهر را نجات دهد، چگونه میخواهد اقتصاد [کره] زمین را اداره کند، گفت: «جوانان مهدوی باید مدیریت و اصول تجارت بخوانند چراکه میخواهند زمین را اداره کنند.» وی همچنین با اشاره به اینکه اقتصاد مقاومتی حکمتی در زمینه ظهور دارد، «آموزش سیاست، اقتصاد و تجارت و به استقلال رساندن در امر اقتصاد» را از علوم لازم برای مهدویت و حکومت اسلامی دانست.
واکنش های پژوهشگران علوم اجتماعی در فضای مجازی
انتشار این سخنان در فضای مجازی، موجی از واکنش های مثبت و منفی را به دنبال داشت، و تا چند روز پس از انتشار این سخنرانی، این مبحث از موضوعات داغ و جنجالی بود. در ادامه تلاش شده واکنش های پژوهشگران اجتماعی به موضوع و بحث های حاشیه ای پیرامون آن، خلاصه سازی و جمع بندی شود.
سازگاری یا عدم سازگاری سرمایه داری با دین
به عنوان اولین واکنش به این سخنان یکی از کاربران عدم مطالعه حجت الاسلام پناهیان در زمینه اقتصاد و جامعه شناسی را مشکل وی دانست و مدعی شد ایشان متوجه نیست در چه زمینه ای صحبت می کند و بعضا ناخواسته و ندانسته دچار التقاط شده و برای نتیجه گیری مورد نظر، سخنانی را مطرح می سازد، که با روح و جوهره دین سازگار نیست. در پاسخ یکی از کاربران «دیدن همه چیز در زمینه (کانتکست) خود» را مشکل جامعه شناسان دانست که بدین شکل دچار نسبی گرایی می شوند. به نظر این کاربر اگر همه چیز را از منشأ دین ببینیم دچار این مشکل نخواهیم شد. بر این اساس چون پناهیان با نگاه دینی به قضیه می نگرد، نتیجه گیریش در موضوع مدنظر، با دین سازگار است.
یکی از کاربران با دفاع ضمنی از آقای پناهیان، بیان کرد که ایشان در این سخنان و سخنان دیگرش از این دست، قصد ترویج اشرافیت را ندارد. منتهی چیزی را مراد کرده که در مورد راه های رسیدن به آن مقصود از ادبیات اقتصاد سرمایه داری بهره می برد. مثلا می گوید ثروتمند شوید... کارآفرینی و تولید کنید... و یا مثلا می گوید به اصول تجارت برای تسلط بر زمین و زمینه سازی ظهور مسلط شوید... منتهی وقتی راه رسیدن به اهداف را بیان می کند، ادبیاتش با با اقتصاد سرمایه داری اشتراک زیادی پیدا می کند.
در قالب پروژه تقوای حضور
از نگاه یکی دیگر از کاربران، پناهیان میخواد این ذهنیت را که «مومن خوب مومن مرده (شهید) است یا مومن منزوی و راهب است و یا مومن حاشیه ای (جهادی در مناطق دوردست) است یا مومن معترض است» بشکند، و مومن حاضر در عرصه های قدرت و ثروت و پروژه تداوم بخشی ایمان در میانه این حوزه ها را شکل دهد. به اعتقاد این کاربر، مسئله پناهیان دقیقا انجماد ذهنیت تاریخی حزب اللهی ها در همین کاراکترهاست و پروژه او «تقوای حضور» است نه تقوای غیاب و از این لحاظ پروژه درستی است. در پاسخ به این نظر گفته شد که در ایران افراد حزب اللهی غرق شده در پول و ثروت و سیاست نیز کم نیستند. به گفته یکی از کاربران بیان ناقص این گونه صحبت ها (فارغ از نیت خیر گوینده آن)، تالی فاسدهایی دارد که به نظر آقای پناهیان متوجه آن نیست. از نظر این کاربر این نحو از تاکید بر ارزش سرمایه داری و پولدارشدن از نظر مذهب، در دنیایی که ساختارهای اجتماعی و اقتصادی آن به شکل خودکار انسان را به سمت مادی گرایی هل میدهد، می تواند بسیاری از مفاسد را متوجه مردم کند. به ویژه از آن جهت که مذهب آخرین سنگر ایستاده در برابر مادی گرایی است.
سرمایه داری در تعارض با عدالت خواهی
از دیگر پاسخ هایی که به مبحث تقوای حضور داده شد، این بود که این نوع نگاه به پولداری و سرمایه که آقای پناهیان به ترویج آن می پردازد، به انهدام مسأله عدالت خواهی خواهد انجامید؛ در حالیکه «تقوای حضور» اساسا در جهت مطالبه عدالت و مبارزه با مکانیزم های نابرابری تعریف می شود. در پاسخ به این نظر یکی از کاربران عنوان کرد که نباید دینمداری و ایمان را در عدالت خواهی خصوصا فریادهای عدالتخواهانه تقلیل داد. از نگاه او «سیره پیامبر و اهل بیت نشان میدهد که هرچند در برخی موارد فریاد عدالت خواهی سر داده اند، اما در بسیاری از موارد نه تنها با عدالت خواهان همراهی نکرده اند، بلکه در بسیاری از موارد آنها را طرد و طعن هم کرده اند؛ چون فریادهای آنها را عادلانه نمی دانستند. هرچند مطالبه عدالت داشتند.» از نظر این کاربر صحبت های پناهیان، بویژه به دلیل ادبیاتی که به کار می برد و ناخواسته ذهنیت و عملش بوی اندیشه لیبرالیستی می گیرد، ایرادات فراوانی دارد. و البته این ایراد قاطبه روحانیت است که بصورت دست چندم با ادبیات حوزه فلسفه غربی و علوم اجتماعی مواجه می شوند و اولین چیزی را که با رویکردهای دینی هماهنگ می بینند، بدون توجه به ما به ازاهای نظری و عملی آن، به کار میگیرند.
در پاسخ به این نظر، یک کاربر با نگاهی عمیق تر به موضوع پرداخته و پرسشی کلیدی را پیرامون مبنا و مفهوم عدالت مطرح ساخت مبنی بر اینکه اساسا «عدالت در زمانه سرمایه داری به چه معناست.» وی همچنین در نقد نظرات برخی از کاربران، گفت که این احتمال را باید در نظر داشت که پناهیان نیز مانند ما کمی پیچیده می اندیشد و اینقدر سادهانگارانه و تقلیلگرایانه به مسائل نمی نگرد.
نظر محمدرضا حکیمی در کتاب «الحیات» (هدف کسب فراوان ثروت)در ادامه بحث، یکی از کاربران پیوندی از یکی از صفحات اینستاگرام را در گروه قرار داد که حاوی مطالبی از کتاب «الحیات» محمدرضا حکیمی پیرامون موضوع اقتصاد اسلامی و داستان سرمایه داری و اشرافیت بود و به نقل از فردی به نام «حجت الاسلام ابوالفضل شریعتمداری» نگاشته شده بود. این مطلب به سخنرانی محرم سال 1397 پناهیان در دانشگاه امام صادق علیه السلام اشاره کرده بود که وی در آن با ذکر روایتی از امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام بیان می دارد که ایشان پولی که به دست می آوردند، نه به اندازه نیازشان، بلکه بیش از آن بود و در حیاتشان علاوه بر املاک، چاه ها، زمین ها و به طور کلی دارایی های غیر نقدی که در مالکیتشان بود، حجم زیادی از دارایی نقدی داشتند. نویسنده در این مطلب ضمن انتساب موضوع «توجیه اشرافیت مذهبی» به پناهیان، با اشاره به مطالب کتاب الحیات بیان می دارد که درآمد امیرالمومنین گرچه بسیار زیاد (40 هزار دینار) بود، اما ایشان همه آن را صدقه داده و به نیازمندان می داد. او همچنین گفت که روایتهایی که حاکی از کثرت مال امیرالمومنین است، به معنای مصرف شخصی و خانوادگی آن برای تامین معیشت و رفاه بیشتر نیست و نمی توان آن را دستاویزی برای تکاثر و ثروتمندی قرار داد. چراکه برخلاف این نگاه، ایشان مال را برای انفاق به دست می آورد نه ذخیره کردن و بهره مندشدن.
چرخش تلقی تاریخی مسلمین از ثروتمندی
در پاسخ به این نظر یکی از کاربران با اشاره به اینکه امیرالمومنین در نیمه دوم عمر خود هم به جهت احداث باغات و هم غنایم فتوحات فردی ثروتمند بوده اند، بیان داشت که نفس «ثروتمندبودن در تاریخ سده های نخستین جهان اسلام منفی تلقی نمی شده و متفاوت با تکاثر بوده» است. از نگاه این کاربر به نظر می رسد این نوع تلقی مذموم و منفی از ثروت از زمان غلبه فرهنگ تصوف بر جهان اسلام تدریجا رسوخ کرده و در سده اخیر نیز کمونیست ها آن را تشدید نموده اند. به نظر وی «آنچه در احادیث تقبیح شده نه نفس ثروت، بلکه تکاثر، تبرج، اسراف و نظایر آن می باشد؛ و الاّ ثروت رزق مومن است که در اندیشه دینی نسبت به بی دین ها ذی صلاح تر به آن است.» در پاسخ یکی از کاربران با بیان اینکه حضرت امیرالمومنین عمده ثروت خویش را «وقف» نمود، بیان داشت که «احکام اقتصادی اسلام دائما درصدد تعدیل ثروت در جامعه است.»
انباشت سرمایه در اسلام (دوران پیشاسرمایه داری) و دوران سرمایه داری
در پاسخ به نظر فوق گفته شد که در جهان پیشاسرمایه داری جز از طریق مال اندوزی و زراندوزی امکان انباشت سرمایه تقریبا وجود نداشته، اما در جهان سرمایه داری یکی از ارکان، انباشت نسبتا نامحدود سرمایه از طرقی غیر از این است. پاسخ به این نظر توسط یکی از کاربران بدین صورت مطرح شد که امیرالمومنین با درپیش گرفتن سیاست وقف، با همان زراندوزی سنتی (پیشا سرمایه داری) نیز مخالفت کرده است. از نظر این کاربر وقف یعنی «جداکردن عین مال از مال خود»، یعنی «سلب مالکیت کردن» و بدین شکل ایشان مانع از همان زراندوزی و انباشت سرمایه هم می شدند.
یکی از کاربران با اشاره به مطالب کتاب الحیات، بیان داشت که این کتاب از طریق روایات نشان می دهد که جمع کردن ثروت در اسلام نیست. سپس روایتی را نقل به مضمون از این کتاب بیان می کند که در آن گفته شده حداکثر ثروت مجاز چند دینار است. محمدرضا حکیمی رقم این میزان را که به ریال تبدیل می کند، به پول زمان تالیف کتاب حدود ۱۵ میلیون تومان شده بود. از نظر این کاربر اهل بیت در گشایش مالی بودند؛ اما باغات و چاه هایی که داشتند- به خصوص در زمان حضرت امیر- همه صرف انفاق می شده و یا حتی گاهی همه ثروت ایشان با فقرا تقسیم می شد. از نظر این کاربر کرامت نقل شده برای اهل بیت با تجمع ثروت قابل جمع نیست. اما تملک هر مقدار پول، اگر از راه حلال کسب شده باشد، به لحاظ فقهی ممکن است. به هرحال اگر تقبیح ثروت شائبه مارکسیستی دارد، توجیه ثروت با پشتوانه دینی نیز شائبه اشرافیت بعد انقلابی را به همراه دارد و این باعث می شود مساله همچنان به قوت خود باقی بماند.
ثروت به مثابه درهم و دینار یا سرمایه و اعتبار؟
در پاسخ به نظر بالا گفته شد که مشکل این نگاه به نظر تمرکز بر ثروت به مثابه پول است. اگر از این حیث به ماجرا نگاه شود، اغلب انسان های مدرن نه تنها ثروت ندارند بلکه زندگی شان اعتباری است و از آینده پیش خوری می کنند.اما آنچه محور بحث امروز اقتصاد است سرمایه می باشد. در زمان اهل بیت سرمایه عمدتا به صورت کالای تجاری یا بنا یا مثلا مزرعه و باغ بود و تا پیش از عصر سرمایه داری امکان انباشت تقریبا نامحدود سرمایه وجود داشت. ما در جهان امروز، سرمایه و اعتبار محور بحث است نه ثروت به معنای درهم و دینار. این کاربر سپس با طرح این پرسش و مثال که «ثروت دولت آمریکا چقدر است؟ منفی بیست تریلیون دلار» بیان کرد که اساسا این معنا از مال اندوزی مربوط به جهان پیشاسرمایه داری است. نه اینکه اکنون ثروتمندانی وجود داشته باشند که ثروت به معنای پول نقد نداشته باشند، در واقع صورت مساله عوض شده است.
ناچاری از رفتن زیر چتر سرمایه داری!
در ادامه این سخن مطرح شد سوالی که اکنون پیش می آید این است که ما در زمانه کنونی چگونه می توانیم زیر سلطه نظام سرمایه داری نرویم؟ چراکه آنها با اتکا به سرمایه داری فناوری های جدید می سازند تا ما را مسخر کنند. حال ما چه راهی جز سرمایه داری (دولتی یا خصوصی) برای مقابله به مثل داریم؟ در واقع چاره ای جز رفتن زیر سلطه نظام سرمایه داری که جهان ما را احاطه کرده است، نداریم.
در پاسخ گفته شد که اگر ما هم وارد بازی قدرت یا مقابله به مثل بشویم، در واقع ما هم وارد زمین مدرنیته شده ایم. قدرتمند بودن مدرنیته به تنهایی دلیلی برای تجویز سرمایه داری نمی شود. اگر ضرورت هم چنین حکم کند، باز ما وارد بازی مدرنیته می شویم. یکی از کاربران به این نظر اینگونه پاسخ داد که نظریهپردازی درباره مطلوبیتهای اقتصادی اسلام، اصلا ساده نیست. اینکه مالاندوزی مذموم است را نمیشود دلیل کافی برای توجیه سیاستهای اقتصادی دانست که جلوی تراکم و انباشت سرمایه را میگیرد. یک هدف مهم و اصلی حکومت اسلامی اقامه «قسط» است، که این قسط و عدل دلالتهای اقتصادی هم دارد که بر سیاستهای توزیع ثروت در جامعه تاثیر می گذارد. از نگاه این کاربر در سیره و سنت تصریحات روشنی برای تحدید مالکیت نداریم. این کاربر با اشاره به وجود نقصان در مباحث فقهی، اشاره کرد که ما هنوز دانش تبدیل کردن مطلوبیتها (یا به اصطلاح شناخته شدهتر «مقاصد الشریعه») به الزامات حقوقی و سیاستی را نداریم و در واقع فقه ما برای چنین سوالاتی راه و روش پاسخگویی ندارد.
یکی دیگر از کاربران نیز بیان کرد که تنظیم مقررات اقتصادی کشور به دلیل رقابت پذیری نمی تواند فارغ از نظام جهانی صورت بگیرد. اگرچه می توان بخشی از این رقابت پذیری را با برخی سازوکارهای ارزی و پولی جذب کرد؛ ولی باز باید نظام اقتصادی مسلط و جهانی را در نظر داشت. از نظر این کاربر در هر دوره تاریخی یک نظام اقتصادی مسلط می شود و نمی توان برای اجرای عدالت اجتماعی و تنظیم مقررات بر اساس عدالت اجتماعی، نظام اقتصادی مسلط را نادیده گرفت. هرچند باید در مسیر بهبود یا تغییر آن نظام اقتصادی گام برداشت. به طور مثال، در صدر اسلام نظام اقتصادی مستقر بود که یکی از عناصرش نظام برده داری بود. اما اسلام این نظام را برنچید؛ ولی در پی رفعتش بود. امروز هم هر طرحی که بخواهد در جهت اصلاح این نظام اقتصادی گام بردارد ناگزیر باید به بسیاری از الزاماتش تن در دهد. لذا برای تنظیم مقررات مرتبط با نظام اقتصادی کشور باید با نظام کنونی مسلط بر جهان که همان نظام سرمایه داری و اقتصاد مدرن است، همراه شد و الزاماتش را پذیرفت.
موضع امام خمینی درباره انباشت ثروت
در ادامه بحث یکی از کاربران به ماجرای برخورد امام خمینی(ره) با مسئله انباشت ثروت اشاره کرد. امام در جریان انقلاب سفید دوره پهلوی تقریبا علیه تمام موارد آن موضع گیری مستقیم کرده و نتایج فاجعه بار اصلاحات ارضی غیر شرعی که باعث افول کشاورزی ایران شد را نیز نقد می کند. در حالی که بر خلاف ایشان، غالب جریان حوزوی مخالفت علنی با جریان اصلاحات ارضی و تقسیم زمین ها نداشتند و تنها نتایج فاجعه بار آن برای کشاورزی ایران را نقد کردند. اگرچه بعدها از ایشان نقل شد که نفس این انباشت زمین و ثروت در نزد خوانین و ارباب ها را هم غیراسلامی و غیرشرعی می دانستند، اما معتقد بودند که شاه صلاحیت این تقسیم اراضی را ندارد و در این باره صالح نیست. در همین باره خاطره ای از آقای هاشمی رفسنجانی درباره دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) پیرامون مالكین عمده و اصلاحات ارضی گفته شد که در ابن باره از امام سوال شد و ایشان در پاسخ گفتند: «من هردوبعداین مسئله را باید بگوییم – نه مالكیت بزرگ شرعی است ونه اقدامات رژیم»
وقف، راهکاری اسلامی برای عدم انباشت ثروت
یکی از کاربران بیان داشت که نگاه اسلام در مسائل اقتصادی با پیچیدگی بیش از این همراه است. مثلا اسلام در جریان برخی سنت های اقتصادی اسلامی از صاحب ثروت، سلب مالکیت می کند، مانند سنت وقف؛ و این از نگاه مستشرقان لمبتون و پتروشفسکی و دیگران، عامل پایین آمدن راندمان تولید در تاریخ تمدن اسلامی معرفی شده است. به گفته این کاربر، تاریخ تمدن اسلامی، تاریخ تاسیسات و نهادهای وقفی است. مساجد، مدارس و حوزه های علمیه، آب انبارها، قنات ها، دارالشفاها و ... دوره سلجوقی و صفویه، که دوره اوج تمدن اسلامی و شیعی است، عمده بناهای تمدنی و تاسیسات شهری و فرهنگی و خدماتی با سرمایه وقفی ساخته می شود. به اعتقاد وی در غیاب دولت مدرن، وقف سازوکار تنظیم و توزیع ثروت را به عهده داشته است. در پاسخ به این نظر گفته شد که وقف یک قاعده عمومی نیست. بلکه توصیه ای است برای برخی موارد که هر کس سرمایه اش از خدی زیادتر شد، مکلف به وقف بشود. همچنین این شبهه مطرح شد که وقفی که ذکر شد در مواردی همچون ابنیه عمومی، مساجد و مدارس و ... صورت می گرفته، اما درمورد بازارها، صنعت، کشاورزی، هزینه های دولت و سپاه و ... وضعیت به چه شکل بوده است؟ مضاف بر اینکه پدیده هایی نظیر شرکت سهامی و بازار سهام و بانک و مواردی از این دست هم اکنون به وجود آمده و از امور مستحدثه ای است که سرمایه های کلانی در آن تبادل و مصرف می شود و نظام اقتصادی مدرن با آن درگیر است.
مدل سرمایه داری اقتصادهای دولتی بزرگ (آمریکا، چین، شوروی، هند و ...)
یکی از کاربران بیان داشت که باید دقت شود که سرمایه داری لزوما به معنای انباشت فردی نیست؛ بلکه مصداقش می تواند انباشت جمعی مثل چین و شوروی نیز باشد که سرمایه داری دولتی داشته اند. (سرمایه داری دولتی هم در غارت و استضعاف مردم وضعیت مشخصی دارد.) پرسش این است که جهان اسلام برای آنکه زیربار سلطه نامسلمانان نرود چه راهی جز سرمایه داری می تواند ارائه دهد که همزمان محرک رشد و متضمن عدالت باشد. یعنی ما چگونه هم اقتصادی بزرگتر از امریکا و چین داشته باشیم و هم وضعی عادلانه و غیرسرمایه دارانه داشته باشیم.
در پاسخ به این نظر گفته شد که دوگانه توسعه/عدالت مساله ای جدی است. سپس این سوالها مطرح شد که اساسا چرا اقتصاد ما باید بزرگتر باشد؟ چرا نباید متعادل تر باشد؟ چرا ما باید با چین و روسیه رقابت کنیم؟ فارغ از اینکه ما هیچ یک از مولفه های چین و امریکا برای توسعه را نداریم. و اینکه آیا این دو اقتصاد چین و آمریکا، جز با ظلم و بی عدالتی و محنت های عظیم پدید آمدند؟
یکی از کاربران نیز در پاسخ نوشت که: بدیهی است که نه ایران بلکه آلمان و ژاپن هم در مقام رقابت با چین و آمریکا نیستند. وی با اشاره به رویکرد نظام جهانی و سرمایه داری والرشتاین بیان داشت که در چنین فضایی هر کشوری می کوشد جایگاهش را در نظام جهانی ارتقا دهد. این ارتقای جایگاه هم بسی پیچیده تر از صرف بزرگ کردن اقتصاد است. مشکل عمقی و باطنی که به جد وجود دارد بر سر اصل موضوع عمومی و خصوصی بودن و نیز نحوه انباشت و توزیع سرمایه است. لذا ما در مورد راه حل مشکلات اختلاف جدی وجود دارد.
یکی از پاسخهایی که به نظر فوق داده شده، ناظر به این مساله بود که ضمن توجه به فاکتور جمعیت در دو کشور هند و چین که عاملی بسیار تعیین کننده است، باید دانست که مدل توسعه این دو کشور نیز به هیچ عنوان عدالت محور نبوده است. این کاربر با اشاره به قابل جمع نبودن توسعه و عدالت بیان کرد که طرح مساله نمی تواند حاوی تناقض باشد: در واقع نمی توان هم عدالت را طلب کرد و هم توسعه را!
سرمایه داری خلاف فرهنگِ انتظار
در یکی از نظرات گفته شد که سرمایه داری، محصول «انباشت» نزدِ فرد یا جمعی است که ویژگی اصلیش، رونق زندگی این دنیا است. مساله ای که در فکر شیعی وجود دارد این است که در آن اولاً ساختار وقف می تواند تا حدی این نوع نگاه را تعدیل کند و ثانیاً هم اگر تحلیل وبری را مبنای تکوین سرمایه داری بدانیم، در تفکر شیعی، غیبت امام زمان (عج) اجازۀ انباشت سرمایه را نمی دهد. در واقع انباشت سرمایه، برای انسان منتظِر، معنایی ندارد. انباشت اگر در میان شیعیان هم صورت بگیرد (مثلاً در چارچوب وقف)، یحتمل باید خرجِ گسترش ولایت ائمه شود و خب سازوکار عینیِ و محسوس ولایت ائمه در ادارۀ حیات فردی و اجتماعی، فقه است. سرمایه داری غرب هم همین کار را می کند. بیشترین هزینۀ سرمایه داری برای استمرار و بقاء و توسعه اش، سرمایه گذاری بر روی گسترش منطق یا فرهنگ سرمایه داری در قالب های مختلف علم، هنر، سلبریتی و ... است.
ماهیت سرمایه داری: انباشت یا تولید و مصرف؟
از نظر یکی از کاربران مساله سرمایه داری در انباشت آن توضیح داده نمی شود؛ بلکه در تولید و مصرف قابلیت توضیح دارد. پیامدهای سرمایه داری هم با تولید و مصرف متمایز می شود. در پاسخ یکی از کاربران ضمن تایید بخشی از سخن فوق، گفت که در مدل سرمایه داری صنعتی تولید، «ارزش» بود؛ اما بعدها پس از یک سری تطورات، مدل سرمایه داری تبدیل به سرمایه داری «مصرفی» شد که در هر دوی اینها، انباشت سرمایه موضوعیت دارد. در تایید این سخن گفته شد که انباشت سرمایه ویژگی دوران سرمایه داری نیست. در نظام ها و دوره های دیگر هم انباشت سرمایه موضوعیت داشته است. در دوره های گذشته هم استثمار انجام می شده که در برخی شیوه های تولید، استثمار شدت داشته است. این استثمار گاه بوسیله طبقه شهری جذب شده گاه بوسیله سلطان و گاه فئودال، گاه بوسیله سرمایه دار صنعتی و گاه بوسیله سرمایه دار دلال، بازرگان و تاجر؛ گاه سرمایه دار مدیر، گاه کارآفرین و گاه دانش بنیان یا خدماتی.
در پاسخ به این نظر گفته شد که هر نوع استثمار و انباشت منابعی به نظام سرمایه داری منتهی نمی شود. انباشت پول در ذیل عقلانیت ابزاری به کمک نهادهای واسطی مثل پول و بازار در دوره جدید حیات فی نفسه و خودبخودی دارند باعث تمایز سرمایه داری مدرن از دیگر انواع انباشت می شود. از نظر این کاربر در عصر سنت، پول ارزش خود به خودی ندارد، ما با انباشت نهاده های تولید مثل زمین روبرو هستیم. حتی خود پول در دوره پیشا سرمایه داری از جنس فلزات گران بها و کمیاب مثل طلا و نقره است. اما در نظام جدید با خلق پول و بازار مجزا از نظام تولید، شما امکان انباشت بی نهایت ثروت را دارید.
آیا «وقف» هم می تواند به سرمایه داری و یا قدرت بینجامد؟
یکی از کاربران به وقف اموال در خاندان هاشمی رفسنجانی اشاره کرد و معتقد است که مدل فعالیت های اقتصادی هاشمی وقف بود. از نظر این کاربر وقف نه تنها مانع از ایجاد سرمایه داری نیست، بلکه در نمونه خاندان هاشمی حتی قابلیت تولید پیامدهای سرمایه داری را هم دارد. در پاسخ یکی از کاربران این نظر را بی ارتباط دانست. از نظر وی در نظام سرمایه داری، انباشت ثروت جمعی در نهاد خیریه ها پیگیری می شود و مثال بارز آن را نیز خیریه های حامی دانشگاه و علم و فن آوری در آمریکا هستند. مدل خیریه هم کاملا با منطق نظام سرمایه داری همسو است. از نظر وی هیچ خیریه و خیر مدرنی خلاف نظام بازار حرکت نمی کند، بلکه با بسط دادن بازار از طریق صرف پول برای علم، به بقا و انباشت سرمایه خود نیز کمک می کند. از نگاه این کاربر این نکته که ثروتمندترین افراد دنیا- مانند بیل گیتس - خیرترین آن ها نیز هستند، را نباید ساده از کنارش گذشت. (به عبارت دیگر در نظام خیریه بر خلاف وقف، تعدیل ثروتی انجام نمی گیرد.) این کاربر مدل هاشمی رفسنجانی را از نوع کارهای خیریه بیل گیتس و حتی وقف هم نمی داند. بلکه دانشگاه آزاد را اموال عمومی و ملی می داند که وقف کردن آن توسط هاشمی رفسنجانی یک نوع کلاه شرعی برای بقاء مدیریت و تولیت خانواده وی بر دانشگاه بود و ربطی به سازوکار وقف سنتی نداشت.
یکی دیگر از کاربران مدل فعالیت هاشمی رفسنجانی را صدها شرکت و موسسه وقفی دانسته که به صورت شبکه ای و بدون پرداخت مالیات و هرگونه نظارت در حال فعالیتند. از نظر این کاربر این به معنای آن است که وقف به صورت ابزاری در خدمت قدرت درآمده است؛ که اثرات چنین قدرتی را می توان در برگزاری انتخابات در کشور و نیز بایکوت کردن رقیب های سیاسی مشاهده نمود.
منابع
سخنان حجتالاسلام پناهیان: اقتصاد مقاومتی حکمتی در زمینه ظهور دارد