نویسنده: Malcolm Davis
رئیس جمهور منتخب جو بایدن، نشان داده است که بهسادگی از تصمیم دونالد ترامپ برای خروج از برجام دست نخواهد کشید. او گفته است ایالات متحده تنها در صورتی به برجام باز خواهد گشت که ایران به تمامی تعهدات و محدودیتهای برجامیاش پایبند باشد.
بایدن در بیانیهای هشدارآمیز بیان کرد: زمانیکه این امر حاصل شود، ایالات متحده، بهعنوان نقطه شروع، برای آغاز مذاکرات بعدی به برجام باز خواهد گشت.
ترامپ در سال 2018 از برجام خارج شد، در حالیکه هیچ جایگزینی برای آن وجود نداشت. پس از آن، تهران در سال 2019 غنیسازی اورانیوم را از سر گرفت. تحت برجام، زمان گریز تهران برای ساخت یک کلاهک اتمی 12 ماه بود، اما اکنون به کمتر از 3 تا 4 ماه رسیده است. خروج ایالات متحده از توافق موجب نگرانی و نارضایتی متحدان و شرکای ایالات متحده شد. همچنین، افزایش تنشها میان تهران و واشنگتن انتظار شکلگیری هر نوعی از دیپلماسی را بیش از پیش دشوار کرده است.
برجامی که در سال 2015 مورد مذاکره قرار گرفت، ناقص است، چرا که نمیتواند، در بلند مدت، مانع از دستیابی ایران به سلاح اتمی شود. مطابق بند غروب برجام، طی سالهای 2026 تا 2031، قیدوبندهای حاکم بر جاهطلبیهای هستهای ایران تدریجاً برداشته میشوند. ایران میتواند از همین امروز تا سال 2031، به مفاد توافق کاملاً پایبند بماند، اما با بهرهبرداری از کاهش محدودیتها، زمان گریزش را تا اواخر دهه 2020، تا بیشترین حد ممکن کوتاه کند. تصمیم تهران در سال 2019، برای کاهش پایبندیاش به محدودیتهای برجام در زمینه غنیسازی اورانیوم، نشان میدهد ایران اگر تصمیم بگیرد، میتواند به سرعت غنیسازی اورانیوم را از سربگیرد.
همچنین، مطابق برجام، محدودیتهای ایران در زمینه توانایی تحصیل فناوریهای نظامی پیشرفته، پس از سال 2023 کاهش مییابند. این امر به تهران اجازه میدهد با اتمام زمان توافق سریعاً نیروهای نظامیاش را جدید کند. یک نیروی نظامی کارکشتهتر، در کنار توان هستهای عملیاتی یا در آستانه عملیاتیشدن، چشمانداز استراتژیک بسیار تهدیدآمیزتری را در سرتاسر خاورمیانه ایجاد میکند. همچنین، این توافقنامه نمیتواند مانع ایران برای ایجاد و توسعه موشکهای بالستیک پیشرفتهتری شود که بردشان به اروپا و فراتر از آن برسد.
اگر خوشبینانه به برجام، در شکل کنونیاش، نگاه کنیم، آن توافق نمایشگر راهبردی است مبتنی بر این امید که ایران جاهطلبیهای منطقهای خود را تعدیل خواهد کرد، این نکته را در خواهد یافت که چرا نباید موج جدیدی از اشاعه تسلیحات هستهای را شروع کند، و به یک شهروند بین المللی خوب تبدیل خواهد شد. اما، افسوس! که امید راهبرد محسوب نمیشود. تمام شواهد و قراین حاکی از آن است که درون رژیم ایران، تندروهای محافظهکار در حال صعود و ترقی هستند، و نه اصلاحطلبها.
تلاشهای دولت بایدن برای احیای توافق ناکام خواهد ماند. ترور محسن فخریزاده، دانشمند هستهای ایران، به احتمال زیاد موجب خواهد شد ایران بر سرعت فعالیتهای هستهایاش بیافزاید. این ترور، همچنین، احتمالاً باعث خواهد شد تهران به درخواست بایدن مبنی بر اینکه پایبندیاش به محدودیتهای برجامی پیششرط بازگشت ایالات متحده به برجام باشد، پاسخ منفی دهد.
بهطور کلی، تحولات پسابرجامی در پویاگان سیاسی-جغرافیایی خاورمیانه، میتواند بازگشت به برجام را برای ایالات متحده بسیار پرمخاطرهتر سازد. دولت ترامپ موفق شد پیماننامه صلح ابراهیم را میان اسرائیل و بحرین و امارات متحده عربی برقرار کند. مراکش نیز بهتازگی بر طبق توافق دیگری با میانجیگری ایالات متحده، اسرائیل را به رسمیت شناخته است. همچنین، در این مدت، شاهد دورهای کوتاه و ناگهانی از فعالیتهای دیپلماتیک میان اسرائیل و عربستان سعودی بودهایم. دولتهای عرب منطقه خلیجفارس، بهویژه پس از حمله ایران به تأسیسات نفتی عربستان سعودی در سپتامبر 2019، به افزایش همکاریشان برای ایجاد توازن قوا و بازدارندگی در برابر یک تهران ستیزهحوتر پرداختهاند. بایدن به هر شکلی ایالات متحده را درگیر گفتگو و مذاکره با ایران کند، موحب میشود اعتبار ایالات متحده در نظر دولتهای عرب خلیجفارس و اسرائیل زیر سوال رود. این امر، به لحاظ دیپلماتیک نیز میتواند هزینههای سنگینی برای ایالات متحده بتراشد.
اگر بخواهیم برجام موثر عمل کند، بایدن باید برقراری هرگونه روابط دیپلماتیک با تهران را منوط به این مسأله کند که تهران بپذیرد برجام بخشی از یک مذاکرات گستردهتر باشد. این مذاکرات باید شامل توافقهای تکمیلی جدیدی باشد که با نزدیکشدن به زمان غروب برجام، اجازه ندهد ایران به سلاح هستهای دست یابد. محمد ایوب در مقالهای تحلیلی، که اخیراً مجله استراتژیست آن را منتشر کرد، خاطر نشان میسازد که رسیدن به چنین هدفی بسیار سخت است، چرا که ایران خواستار بازگشت بدون شرط ایالات متحده به برجام است، و درخواست هرگونه توافقات بیشتری را رد میکند.
به لحاظ دیپلماتیک، این وضعیت، امتحانی زودهنگام و مهم برای دولت بایدن است. چالش اصلی بایدن آن است که رویکرد دیپلماتیک خلاقانهای ایجاد کند تا دو طرف، بدون آنکه منافع مهمشان قربانی شود، به راهحلی مقبول دست یابند.
بهرغم نیات خوب بایدن، برجام احتمالاً خواهد مرد و شانس احیای مجدد آن به سرعت کاهش خواهد یافت. این امر حاکی از چشماندازی خطرناک برای منطقه است.
در این سناریو، ایران فرآیند غنیسازی اورانیوم را ادامه و، احتمالاً، گسترش خواهد داد. با کاهش زمان گریز ایران، به زودی شاهد بحرانی جدید در منطقه خواهیم بود. این امر منجر به افزایش انگیزه ایالات متحده و یا اسرائیل برای حمله به تأسیسات هستهای ایران خواهد شد. باید بپذیریم که چنین حملاتی از پتانسیل بالایی برای تحریک پاسخهای متقابل و گسترش جنگ برخورداراند.
گزینه سومی که در برابر حمله نظامی و یا راهحل دیپلماتیک قرار دارد، این چشمانداز است که ایران تا پایان دهه، به آستانه ظرفیتهای تسلیحاتی هستهای دست یابد. این مسأله، به نوبه خود، میتواند موجب شود عربستان سعودی، احتمالاً با کمک پاکستان، به بررسی گزینههای هستهایاش بپردازد. آیا ممکن است ترکیه نیز از این الگو پیروی کند؟
به این موارد، چالش ناشی از توسعه موشکهای بالستیک ایران را نیز اضافه کنید. این موشکها میتوانند به ساکتترین روش ممکن، تسلیحات هستهای ایران را به اهدافی در اسرائیل و یا دولتهای عرب خلیج فارس برسانند. آنها میتوانند تسلحیات غیرهستهای را نیز با همان سرعت و دقت به هدف برسانند. کسی نمیتواند تشخیص دهد محموله موشک پرتابشده هستهای است یا غیرهستهای، و این مسأله منجر به شکلگیری رقابتی ثباتزدا و افزایش تنشها میان قدرتهای بزرگ منطقه خواهد شد، امری که، به نوبه خود، میتواند منجر به گستردهشدن رقابتهای تسلیحاتی و توسعه ظرفیتهای دفاعی موشکی شود.
هرگونه تلاشی از سوی دولت بایدن برای بازگشت به برجام، همانطور که گفته شد، مخاطرهآمیز به نظر میرسد. حتی اگر چنین تلاشی موفقیتآمیز باشد، احتمالاً نه در بلندمدت میتواند مانع از دستیابی ایران به بمب هستهای شود و نه در کوتاهمدت میتواند از افزایش تنشهای مرتبط با برنامههای توسعه موشکی بالستیک آن کشور جلوگیری کند.