نویسنده: Bilal Y. Saab
7 ژانویه 2021
باورنکردنی است که چگونه لبنان ، یک کشور کوچک ، می تواند این همه مشکلات بزرگ و بومی داشته باشد. همچنین، قابل درک نیست که چگونه با وجود همه این مشکلات تا بهحال دوام آورده است. لبنان در طول زندگی خود، تمامی این بحرانها را از سر گذرانده است: جنگ داخلی، تروریسم، حمله، اشغال، مداخله نظامی و ترور مقامات سیاسی. با این حال، به نوعی موفق شده است که ادامه دهد و حتی گاهی رشد کند. اکنون، به نظر می رسد سرانجام آن حس انعطافپذیری و ابتکاری که لبنانیها به آن شهره هستند، از بین رفته است. کشور به سطحی از ورشکستگی سیاسی و ویرانی اقتصادی رسیده است که در تاریخ معاصرش نظیر ندارد.
کشور به سطحی از ورشکستگی سیاسی و ویرانی اقتصادی رسیده است که در تاریخ معاصرش نظیر ندارد
دلایل زیادی برای این مسأله وجود دارد، اما هیچکدام قانعکنندهتر از ترتیبات ناقص تقسیم قدرت در کشور و شکست نخبگان حاکم در تصویب اصلاحات سیاسی و اقتصادی لازم نیست.
لبنان میتوانست سقوط کند، مانند سالهای فاجعهبار میان 1975 تا 1990 - سالها پیش. اما هر بار که به فروپاشی نزدیک میشد، کسی به کمک میآمد. آمریکاییها، اروپاییها، اعراب، همه یا بهطور جداگانه یا بهطور جمعی در مقاطع مختلف تاریخ لبنان وارد عمل شدند تا از وقوع بدترین شرایط در بیروت جلوگیری کنند.
اما این بار، ممکن است کمکی در راه نباشد. کشورهای عربی خلیج فارس اولویتهای دیگری دارند و پاریس آن را منوط به وعدههای پوچ سیاستمداران لبنانی برای اصلاحات کرده است. آمریکاییها همان نگرانی فرانسویها را دارند، اما آنها هنوز از این کشور دست نکشیدهاند.
مسئله این است که خطمشی واشنگتن در لبنان هیچ جای پایی ندارد. به عبارت دیگر، در لبنان، هیچ نیروی سیاسی اصلاحطلب داخلی وجود ندارد که بتوان با همکاری با آن، به چالشهای عمیق کشور رسیدگی کرد.
هیچ نیروی سیاسی اصلاحطلب داخلی وجود ندارد که بتوان با همکاری با آن، به چالشهای عمیق کشور رسیدگی کرد
ایالات متحده می تواند مدام بگوید که از اصلاحات سیاسی و اقتصادی در لبنان حمایت میکند، اما همان نخبگان فرقهای که دههها است این کشور را اداره میکنند، به شکلی روشن نشان دادهاند که حتی کوچکترین علاقهای به تغییر ندارند.
در 4 آگوست 2020، یک انفجار شبههستهای، ناشی از یک انبار پر از مواد منفجره، قسمتهایی از بیروت را تسطیح کرد و 220 نفر را کشت، اما هنوز هیچکس بابت آن مجازات نشده است. این مثال، همه آنچه را که لازم است در مورد ماهیت پوسیده و راکد زدوبندهای سیاسی در لبنان بدانید، به شما می گوید.
بیش از 15 سال پیش، اولویت واشنگتن در لبنان اخراج ارتش سوریه از این کشور بود. این پروژه عمدتاً به این دلیل موفق شد که منافع ایالات متحده با منافع یک نیروی سیاسی داخلی همگرایی داشت، نیرویی که قیام مردمی علیه هژمونی رژیم نفرتامگیز سوریه را رهبری کرده بود. مقامات آمریکایی میدانستند که ائتلاف به اصطلاح 14 مارس عمیقاً فاسد است ، اما در آن زمان، تنها مواضع ضد سوری آن [ائتلاف] بیشترین اهمیت را برایشان داشت.
اکنون ، مسأله اصلی نه نفوذ خبیثانه سوریه، که نوسازی ملی است. امروز نمیتوان بر روی همان گروهی حساب کرد که روزگاری خواستار آزادی از دیکتاتور سوریه بود، چرا که بیاندازه فاسد است. بیشتر اعضای آن برای محافظت از قدرت سیاسی و منافع مالی خود حاضر به سازش با حزب الله هستند.
امروز نمیتوان بر روی همان گروهی حساب کرد که روزگاری خواستار آزادی از دیکتاتور سوریه بود، چرا که بیاندازه فاسد است
جامعه مدنی لبنان تنها نیروی سیاسی است که حقیقتاً خواهان یک شروع جدید است. این نیروی سیاسی متشکل از کسانی است که از نظام فرقهای خسته شدهاند. آنها تنها عاملان واقعی تغییر در لبنان هستند. مشکل اینجا است - و مشکل کوچکی هم نیست - که جامعه مدنی لبنان ضعیف است. این ضعف از طرفی ریشه در نبود سازماندهی دارد، و از طرف دیگر به این دلیل است که همهی شرایط به مدتی طولانی علیه آن بوده است. اما این وضعیت غیرقابل تغییر نیست. این تغییر به کمک نیاز دارد، و واشنگتن با ارائه این کمک منافع زیادی خواهد برد.
افراد شکاک ممکن است هشدار دهند که ایالات متحده نباید خودش را درگیر حمایت از جامعه مدنی لبنان کند، چرا که با این کار آن را برای همیشه فلج می کند، استدلالی که به نام سندرم بوسه مرگ شناخته میشود. دولت اوباما بهویژه مراقب بود که از معترضان صلحجوی ایرانی که در سال 2009 علیه آخوندها قیام کردند، از ترس لکهدار کردن آنها حمایت نکند. اکنون اذهان سلیم توافق دارند که واشنگتن فرصتش را از دست داده است.
بیایید مرتکب همین اشتباه در مورد لبنان نشویم. این کشور همیشه فضای منازعه بوده است. حسن نصرالله دبیرکل حزب الله هیچ ابایی ندارد که در تلویزیون ملی در مورد کمکهای مالی و نظامی سخاوتمندانهای که حزبش از ایران دریافت میکند، صحبت کند.
ما در مورد گزینش از میان طرفین یک جنگ داخلی صحبت نمی کنیم، همانند کاری که با بیملاحظگی در اوایل دهه 1980 انجام دادیم - سیاستی که به قیمت جان صدها دیپلمات و سرباز آمریکایی در طی چندین بمب گذاری تروریستی در بیروت تمام شد .
ما در مورد حمایت از غیرنظامیانی صلحطلب، آسیبپذیر و سکولار صحبت می کنیم که آرزویی جز عزت، عدالت، پاسخگویی و فرصتهای اقتصادی ندارند. مطمئناً ما میتوانیم پشت آن ایدهآلها بایستیم. این دقیقاً همان کاری است که در طول جنگ سرد در اروپای مرکزی و شرقی انجام دادیم، کاری که به ما کمک کرد تا با نفوذ شوروی در این مناطق مقابله کنیم.
ادامه حمایت از نخبگان سیاسی لبنان برای ترمیم خودشان و، در نتیجه، تخریب خودشان، کاری احمقانه است. این امر نباید اتفاق بیفتد. تنها شانس ما برای بازسازی لبنان، کمک به جامعه مدنی آن است.
جنبشهای دانشجویی و گروههای مدنی مستقل در حال پیشرفت هستند و اخیراً مخالفان فرقهگرای خود را در انتخابات دانشگاه شکست دادهاند. اگر از کمکهای اقتصادی خود به آن کشور، هوشمندانه، بهعنوان اهرمی برای اِعمال فشار استفاده کنیم، میتوانیم موفقیتهای آنها را تقویت کنیم.
اگر از کمکهای اقتصادی خود به آن کشور، هوشمندانه، بهعنوان اهرمی برای اِعمال فشار استفاده کنیم، میتوانیم موفقیتهای آنها را تقویت کنیم
یکی از راههای انجام این کار، که من از جفری فلتمن ، یک دوست و سفیر سابق آمریکا در لبنان آموختم، تأسیس یک بنیاد لبنانی-آمریکایی و توزیع بخشی از کمکها از طریق آن است. هیئت مدیره این بنیاد باید متشکل از شهروندان مصمم لبنانی، لبنانی-آمریکایی و آمریکایی باشد. بنیاد می تواند به سازمانهای جامعه مدنی لبنان کمک مالی کند. آنها باید در انتخاب اینکه درخواست کمک کنند یا خیر، مختار باشند. این روند، برخلاف کمکهای ایران به حزبالله ، روندی شفاف خواهد بود.
مکن است برخی از لبنانیها علاقهای به کمک ایالات متحده نداشته باشند، امری که طبیعی و قابلدرک است، اما من گمان میکنم با توجه به بحران مالی این کشور، بسیاری از آن استقبال خواهند کرد.
تاکنون، ایالات متحده تحریمهایی را علیه حزبالله و برخی از متحدان مسیحی لبنانیاش اِعمال کرده است. با این حال، ما سایر نهادهای سیاسی را که به همان اندازه فاسد هستند، نادیده گرفتهایم. این مسأله به اعتبار ما آسیب زیادی رسانده است، علیرغم اینکه ما از ارتش لبنان حمایت میکنیم و پس از انفجار نیز، کمکهای بشردوستانهای به آن کشور ارائه دادیم.
موفقیت یا شکست رویکرد ما در لبنان به کسب اعتماد مردم و بهویژه جامعه مدنی آن کشور بستگی دارد. لحظهای که آنها به سیاستهای ما اعتماد پیدا کنند، لحظهای است که همراه آنها می توانیم کمک کنیم لبنان به پتانسیلهای تحققنیافتهاش دست پیدا کند.
موفقیت یا شکست رویکرد ما در لبنان به کسب اعتماد مردم و بهویژه جامعه مدنی آن کشور بستگی دارد
انتخابات پارلمانی سال 2022 نقطه عطف مهمی است. اگر از همین اکنون شروع به توانمندسازی جامعه مدنی لبنان کنیم، می توانیم شانس آنها را برای ورود پرقدرت به بدنهی حکمرانی در سال آینده افزایش دهیم، امری که میتواند منجر به تغییرات سیاسی جامع در آن کشور شود. زمان بسیار کمی برای اتلاف داریم.