دوشنبه، 6 ژانویه 2020
حمله هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا که منجر به کشتهشدن سرلشکر قاسم سلیمانی، رئیس نیروی شبه نظامی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد، دوباره مسأله پشتیبانی ایران از تروریستها، شورشیان و سایر گروههای نیابتی را بر سر زبانها انداخت. سپاه قدس به تأمین سلاح، آموزش و پشتیبانی برای بسیاری از گروههای متمرد و شورشی در افغانستان، عراق، سوریه، یمن، سرزمینهای فلسطین و مناطق دیگر میپردازد. چنین فعالیتهایی یکی از دلایل این مسأله است که چرا ایالات متحده مدتهاست ایران را بهعنوان "حامی برجسته تروریسم در جهان" نامگذاری نموده است.
از زمان انقلاب اسلامی 1979 تاکنون، پشتیبانی از گروههای نیابتی بخش مهمی از سیاست خارجی ایران بوده است. این روابط موجب پیشبرد منافع زیادی برای طرف ایرانی شده، دشمنانش را تضعیف کرده، به افزایش قدرت بازدارندگی ایران در مقابل دشمنانش کمک کرده، و این کشور را به بازیگری جهانی بدل کرده است. در عین حال، این روابط ضعفهای ایران را میپوشاند. حتی از آن مهمتر، پاسخ ایالات متحده و کشورهای منطقه در مقابل حمایت ایران از گروههای مختلف نظامی، موجب به حاشیه راندهشدن تهران و کاهش قدرت اقتصادی و دیپلماتیک آن کشور شده است.
مزایای حمایت از شبهنظامیان
ایران از طیف گستردهای از گروههای شبهنظامی و غیردولتی پشتیبانی میکند و عناوینی مانند "تروریسم"، "شورشی" و سایر برچسبها اغلب نارسا است. در سال 1992، یک بمبگذار انتحاری، متعلق به یک گروه تروریستی مورد حمایت ایران، سفارت اسرائیل در آرژانتین را منفجر کرد، که منجر به کشتهشدن 29 غیرنظامی شد. در نمونههای دیگر، ایران از گروههایی پشتیبانی میکند که بهتر است آنها را شورشی بنامیم. در یمن، ایران از حوثیهایی حمایت میکند که پایتخت این کشور را در دست دارند و ادعا میکنند که دولت قانونی آن کشور هستند، اگرچه که ایالات متحده آنها را به این عنوان به رسمیت نمیشناسد.
در عراق، ایران با طیف گستردهای از گروههای غیردولتی همکاری میکرد، از جمله "گروههای ویژه" که ایالات متحده را هدف قرار میدادند. همین گروهها بعداً بهمنظور مبارزه با دولت اسلامی به همکاری با دولت عراق (و بهطور غیرمستقیم با نیروهای آمریکایی) پرداختند. در سوریه، تهران با همکاری دولت آن کشور، به سازماندهی فعالیت هزاران خارجی شیعه و تشکیل شبهنظامیان طرفدار رژیم پرداخته است.
برخی از سازمانها، مانند حزبالله لبنان مشمول تمام موارد فوق هستند. حزبالله در بیش از 30 سال جنگ با اسرائیل و سایر دشمنان، حملاتی تروریستی علیه غیرنظامیان اسرائیلی و جنگهایی چریکی علیه ارتش آن کشور انجام داده، از سلاحهای متعارف پیشرفتهای همچون موشکهای کروز ضدکشتی استفاده کرده، به اداره بیمارستانها و مدارس پرداخته، و حتی به عضویت دولت لبنان نیز در آمده است. بنابراین، هیچ تک برچسبی برای توصیف آن کافی نیست.
دشمنان خاص در طول سالها تغییر کردهاند، اما محرکها یکسان هستند. حمایت از گروههای شبهنظامی راهکاری است که ایران برای تضعیف دولتهای مخالف و رقبای منطقهای مانند عربستان سعودی و یا گسترش نفوذ خود به کار میبرد.
بلافاصله پس از انقلاب، ایران کار با گروههای تروریستی را آغاز کرد، چرا که از طرفی در ایدئولوژی و جاهطلبیهای آن گروهها سهیم بود و از طرف دیگر، درصدد صدور انقلاب خود به کشورهای همسایه بود. تهران تلاش کرد عراق را ناآرام کند. ایران همچنین از کودتای سال 1981 در بحرین، از گروههای شورشی در یمن و افغانستان و همچنین از شورشیان ضددولتی در کویت، عربستان سعودی و سایر کشورها پشتیبانی کرد. حزبالله لبنان، تاکنون، موفقترین صادرات ایران بوده است. تهران این سازمان را پس از حمله اسرائیل در سال 1982 ایجاد کرد و توسعه داد. این سازمان اکنون به یک نیروی نظامی و سیاسی مهم و، همچنین، بخشی از شبکه تروریستی جهانی ایران تبدیل شده است.
پشتیبانی از چنین گروههایی روشی است که تهران برای اِعمال قدرت به کار گرفته است. روابط تهران با حماس، حزبالله و جهاد اسلامی فلسطین، آن کشور را به بازیگری فعال در مناقشه اسرائیل و فلسطین بدل کرده است. حمایت آن از حملات تروریستی علیه اسرائیل در دهه 1990 روند صلح را تضعیف نموده است. روابطی که ایران با گروههای فلسطینی برقرار کرده است، بهطور خاص شکاف میان شیعه و سنی را پر می کند و به آن کشور اعتباری انقلابی میبخشد.
تهدید تروریستی شکلی از قدرت بازدارندگی نیز به حساب میآید. ایران نشان داده است که از توانایی حمله به پایگاهها، سفارتخانهها و سایر تأسیسات آمریکا و اسرائیل برخوردار است. به همین دلیل، این دشمنان و سایر دشمنان پیش از حمله به ایران باید خوب فکر کنند. در مقابل، اسرائیل و ایالات متحده حملاتی سایبری علیه ایران انجام دادهاند و به نیروهای نظامی این کشور تلفات وارد آوردهاند، اما این دو کشور بهخوبی میدانند که ایران میتواند قاطعانه پاسخ دهد.
تمام این کارها با صرف هزینه نسبتاً پایینی انجام میشود. حمایت از گروههای تروریستی و شبهنظامیان برای تهران صدها میلیون یا حتی میلیاردها دلار هزینه دارد، بسته به اینکه از کدام گروهها حمایت و از چه شیوههایی استفاده شود. اما هزینه استفاده از نیروهای نظامی متعارف بسیار بیشتر است.
مداخله تهران در جنگ داخلی سوریه شرایط را به نفع رژیم سوریه تغییر داد و کمک کرد رئیسجمهور بشار اسد، در زمانی که سرنوشتش به مویی وصل بود، در قدرت بماند. بیشتر مداخلات ایران از طریق حزبالله لبنان و طیف وسیعی از گروههای شیعه افغانستان، عراق و پاکستان انجام شد. آنها قسمت اعظم نبرد و مرگ را انجام دادند.
مداخله تهران این گروهها را قویتر میکند. به عنوان مثال، حزبالله قابلترین نیروی مسلح در لبنان است. در سال 2006، این گروه در طی جنگی ناگوار با اسرائیل، تلفات زیادی به ارتش آن کشور وارد کرد و به حملات موشکی خود در طول درگیری ادامه داد. در یمن، حوثیها اکنون از موشکهای میانبرد برای حمله به عربستان سعودی استفاده میکنند، گروههای تحت حمایت ایران در عراق از سلاحهایی استفاده کردند که میتواند به وسایل نقلیه زرهی ایالات متحده نفوذ کند، امری که تهدیدهای آنها را بسیار افزایش دهد.
اما چنین فعالیتهایی هزینههایی هم دربردارد.
با وجود همه این مزایا، چنین حمایتهایی هزینههای زیادی برای ایران دارد. یکی از دلایل ایران برای حمایت از این گروهها ضعف اقتصادی و نظامی تهران است. با وجود آنکه ایران روی کاغذ نیروهای زیادی دارد، اما بودجه نظامی آن کشور زیاد نیست و سالها فشار آمریکا فروش تسلیحات خارجی را به این کشور محدود کرده است. فعالیتهای غیرمتعارف سپاه از سر ضرورت است، نه انتخابی. بهطور مشابه، اقتصاد ایران ضعیف است، امری که موجب کاهش نفوذ آن کشور میشود. در نتیجه، میلیاردها دلار نسبتاً کمی که ایران برای حمایت از گروههای شبهنظامی خرج میکند، برای آن کشور سنگین است، زیرا اقتصاد آن توان تحمل همین بار کوچک را نیز ندارد.
تهران همچنین با یک تله فرقهگرایانه روبرو است. اگرچه که تهران تلاش میکند خودش را به عنوان قدرتی مسلمان، و نه شیعه، نشان دهد، عربستان سعودی و دیگر کشورها موفق شدهاند آن کشور را به عنوان صدای اقلیت درون جهان اسلام به تصویر بکشند، و هنگامی که درگیریهای فرقهگرایانه در عراق و سپس سوریه شعلهور شد، شهرت گسترده تهران آسیب دید.
مهمتر از همه، حمایت از گروههای تروریستی و شورشی دشمنان خطرناکی برای ایران ایجاد میکند. ایران با حمایت از حتی یک گروه ضعیف، مشروعیت دولتهای دیگر را تهدید میکند و عجیب نیست اگر آن دولتها با خصومت واکنش نشان دهند. به استثنای سوریه، ایران متحد واقعی ندارد و بسیاری از کشورها آن را تهدید میدانند.
ایالات متحده به تروریسم مورد حمایت ایران مینگرد، به حملات سال 1983 علیه نیروهای آمریکایی و سفارت آن کشور در لبنان، حملات علیه تأسیسات برجهای خبر در سال 1996، حملات علیه نیروهای آمریکایی در عراق پس از حمله و اشغال آن کشور در سال 2003، و ایران را بهعنوان دشمن خود میبیند. ایران در بخش اعظم تاریخ خود، از شکلهای مختلف تحریم رنج برده است، و برخی مواقع (از جمله امروز) فشار تحریمها خردکننده بوده است. فشار اقتصادی و دیپلماتیک ناشی از حمایتهای تهران از تروریسم، هزینههای هنگفتی برای قدرت ایران و برای ایرانیان عادی داشته است.
تلاشهای تهاجمی برای مشروعیتزدایی و سرنگونی دولتهای همسایه میتواند موجب دشمنتراشیهای جدید و یا تحریک پاسخهای ناخواسته شود. بلافاصله پس از انقلاب، تهران برای تضعیف رژیم صدام حسین در عراق با گروههای مختلف شیعه و کرد همکاری کرد. اگرچه حمایت از گروههای شیعه عراقی تا حدی به دلیل ایدئولوژی مذهبی مشترک بود، اما حمایت این کشور از کردهای عراق از سر محاسبات سیاسی واقعگرایانه صورت گرفت - ایران در همان زمان، در حال سرکوب یک شورش عظیم کردها در داخل کشور خود بود.
تهران همچنین به حملاتی تروریستی در سطح بینالمللی دست زد تا دولت عراق و حامیان اروپاییاش مانند فرانسه را تضعیف كند. با اینحال، اشغال عراق به تهدیدی وجودی برای تهران تبدیل شد. استفاده بیش از حد آن کشور از تروریسم، در طی چند هفته گذشته، میتواند تهدیدی مشابه برای آن ایجاد کند.