این حقیقت که، بنابر گزارشها، در سوئیس توافقی هستهای میان ایران و شش قدرت جهانی در حال شکل گیری است، یکی از دلایل فوریت سخنرانی جنجالی نخست وزیر بنیامین نتانیاهو در برابر کنگره در روز سهشنبه است. مولفههای توافق مورد نظر - و بهطور کلی، مولفههای هر معاملهای که در این زمان قابل حصول باشد - زیرساختهایی را در دست تهران باقی میگذارد که میتوانند برای ساخت سلاح مورد استفاده قرار بگیرند. بنابراین ، کنگره ایالات متحده هرگونه توافقی را با شاخص زمان گریز قضاوت خواهد کرد، حداقل زمانی که ایران در طی آن میتواند با استفاده از زیرساختهایش، 25 کیلوگرم اورانیوم لازم برای ساخت سلاح هستهای را تولید کند. اگر تهران تصمیم به ساخت بمبی بگیرد، آن مقدار برای ساختنش کافی است.
کنگره ایالات متحده هرگونه توافقی را با شاخص زمان گریز قضاوت خواهد کرد
با توجه به پیچیدگی فنی مذاکرات، ممکن است بازه زمانی ایران برای تولید مواد شکافتپذیر لازم جهت ساخت یک بمب، شاخصی قطعی و مسلم بهنظر برسد. اما این شاخص فریبدهنده نیز هست. پنج اشتباه رایج، زمان گریز را به معیاری گمراهکننده برای سنجش تهدید بالقوه تبدیل می کند:
اشتباه اول: زمان گریز، مدت زمان لازم برای ساخت سلاح هستهای را نشان میدهد.
نه واقعاً. زمان گریز، نه مدت زمان لازم برای تولید خود بمب که زمان لازم برای تولید مواد شکافتپذیر مورد نیاز برای ساخت بمب را اندازهگیری میکند. پس از غنیسازی مقدار کافی گاز هگزا فلوراید اورانیوم لازم برای سلاح، ایران مجبور است گاز را به شکل پودر درآورد، پودر را به یک هسته فلزی تبدیل کند، مواد منفجره را در اطراف هسته جمع کند و در آخر، یک بسته سلاح کوچکشده را در مخروط سر موشک قرار دهد. این مراحل به 6 تا 18 ماه بیشتر نیاز دارد. بسته به اینکه ایران در تحقیقات تسلیحاتیاش که براساس گزارش سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده در سال 2003 آن را کنار گذاشته بود، تا چه اندازه پیشرفت کرده باشد، این بازه زمانی متغیر خواهد بود. ایران حتی اگر در اولین تلاش خود بدون هیچ مشکلی موفق به ساخت بمب شود، هنوز هم باید بمب خود را آزمایش کند، کاری که هر کشور دارای سلاحهای هستهای آن را انجام داده است. در نتیجه به بیش از یک بمب نیاز خواهد داشت، چیزی که بر بازه زمانی میافزاید.
زمان گریز، مدت زمان لازم برای تولید مواد شکافتپذیر مورد نیاز برای ساخت بمب را اندازهگیری میکند
اشتباه دوم: زمان گریز قابلاندازهگیری است.
از آن گذشته، زمان گریز مقداری تخمینی است، نه دقیق. کارشناسان مختلفی که از اعداد یکسان استفاده می کنند، به بازههای زمانی متفاوتی میرسند. آنها شاخصهای متفاوتی برای ارزیابی میانگین کارایی سانتریفیوژ و زمان مورد نیاز برای تبدیل شیمیایی اورانیوم به مواد اولیه، تنظیم مجدد آبشارهای سانتریفیوژ و بازیافت زبالهها دارند. همچنین، این برآوردها معمولاً فرض میکنند طرف ایرانی بدون مواجهه با هیچ کدام از چالشهای فنی که طی دهه گذشته آن برنامه را مختل کرده است، به سمت ساخت بمب حرکت خواهد کرد.
از همه مهمتر، شاخص زمان گریز این واقعیت را نادیده میگیرد که داشتن تنها یک بمب، بازدارندگی هستهای ایجاد نمیکند. با توجه به اینکه تهران میبایست یک بمب را آزمایش کند، پس نیاز به ساخت حداقل دو بمب دارد. این امر زمان گریز را دو برابر میکند. با فرض اینکه ایران نیز همانند سایر کشورهای مسلح به هستهای، یک زرادخانه کوچک بخواهد، بازه زمانی چندین برابر می شود.
سرانجام، کنگره بهنحو نامتناسبی به تعداد سانتریفیوژها توجه خواهد کرد. اما تعداد سانتریفیوژها فقط یک عامل در در میان عوامل زیادی است که زمان گریز را تعیین میکنند. عوامل دیگر شامل نوع و کارایی سانتریفیوژها، پیکربندی ماشینهای بهمپیوسته ، سطح غنیسازی و میزان مواد غنیشده ذخیرهشده میشود. و برخی از این عوامل رابطه معکوس دارند.
شاخص زمان گریز این واقعیت را نادیده میگیرد که داشتن تنها یک بمب، بازدارندگی هستهای ایجاد نمیکند
اشتباه سوم: ایران به شکلی ناگهانی و آشکارا اقدام به ساخت سلاح خواهد کرد.
این، فرضی نادرست است. جامعه اطلاعاتی آمریكا مدتهاست به این نتیجه رسیده كه ایران در حقیقت برای دستیابی به سلاح هستهای، از تأسیسات هستهای نظارت شده در مذاكرات فعلی استفاده نخواهد كرد. واشنگتن بر این باور است که اگر ایران تصمیم به ساخت سلاح هستهای بگیرد، احتمالاً این کار را در تأسیساتی مخفی انجام خواهد داد. طی سه دهه گذشته، تقریباً هر کشوری که رویای سلاح هستهای داشته است، از جمله کره شمالی، عراق، سوریه، لیبی و رومانی، چنین مسیری را انتخاب کرده است. ایران هر دو تأسیسات غنیسازیاش در نطنز و فردو را مخفیانه ساخت و تنها پس از افشاشدن توسط آژانسهای اطلاعاتی غربی، وجود آنها را اعلام کرد.
اشتباه چهارم: هر چه زمان گریز کوتاهتر باشد، توانایی واشنگتن برای جلوگیری از تازش ایران به سمت سلاحهای هستهای کاهش مییابد.
تحت همه توافقات قابلتصور - و حتی تحت رژیم بازرسی کنونی - کشف کوچکترین اثری از اورانیوم غنیشده فراتر از درجه غیرنظامی زنگ خطر را به صدا درمیآورد. بدبینان معتقدند که چنین شواهدی مبهماند و نیاز به زمان زیادی برای تجزیه و تحلیل دارند. این مسأله همراه با تمایل غرب برای اجتناب از رویارویی ممکن است از بسیج بهموقع اقدامات موثر جلوگیری کند. اما مقیاس فعالیت غنیسازی لازم برای تولید مواد اولیه بمب نیاز به اقدامی گستاخانه دارد. با یک رژیم نظارت دقیق، میتوان حتمال کشف سریع هرگونه فعالیت غیرقانون را افزایش داد. چنین شواهدی موجب پاسخ سریع قاطعانه قدرتهای جهانی میشود، چرا که ایالات متحده و اسرائیل احتمالاً از پیش برای چنین وضعیتی برنامههای گستردهای تدارک دیدهاند. باتوجه به استقرار گسترده و طولانیمدت آمریکا در خلیجفارس، حملات هوایی میتواند - طی چند روز - با کمک بینالمللی یا بدون آن صورت پذیرد. چنین ظرفیتی برای حمله بدین معنی است که عملاً تفاوت کمی میان شش، دوازده یا بیستوچهار ماه زمان گریز وجود دارد.
باتوجه به استقرار گسترده و طولانیمدت آمریکا در خلیجفارس، حملات هوایی میتواند - طی چند روز - با کمک بینالمللی یا بدون آن صورت پذیرد
اشتباه پنجم: اگر زمان شکست بهاندازه کافی کوتاه باشد، ایران بهسرعت برای ساخت بمب اقدام خواهد کرد.
سابقه تاریخی ایران از این ایده پشتیبانی نمیکند. در واقع، زمان اسمی گریز ایران طی چهار سال گذشته کمتر از شش ماه بوده است اما منجر به ساخت فوری بمب نشد. ایران اکنون در حال مذاکره بر سر معاملهای است که با همان اقدامات میتواند زمان گریز را به یک سال افزایش و آن را تحت نظارت بیشتری قرار دهد. از سال 2007، جامعه اطلاعاتی آمریكا دائماً به ارزیابی این مسأله پرداخته است كه اگر ایران تصمیم به ساخت سلاح هستهای بگیرد، از ظرفیتهای علمی، فنی و صنعتی لازم برای تولید آن برخوردار است یا خیر، اما چنین تصمیمی هنوز اتخاذ نشده است. علاوه بر این، نتیجه برآوردهای اطلاعات ملی ایالات متحده این است که رهبران ایران برای ساخت سلاح هستهای براساس درکشان از تهدیدات محیطی و ارزیابی هزینه و سود تصمیم خواهند گرفت. اگر رهبران تهران به این نتیجه برسند که برای بقا نیاز به بازدارنده نهایی دارند، احتمالاً حاضر خواهند شد حتی تحریمهای بیشتری را تحمل کنند تا به بمب دست پیدا کنند.
رهبران ایران برای ساخت سلاح هستهای براساس درکشان از تهدیدات محیطی و ارزیابی هزینه و سود تصمیم خواهند گرفت
فراتر از شاخصهای فنی توافق هستهای، سوالی که قدرتهای غربی با آن روبرو هستند این است که چگونه به برداشت تهران از تهدیدات محیطی خودش شکل دهند. با این منطق، ممکن است پیگیری تعامل گستردهتر با ایران در زمینههای اقتصادی، سیاسی و امنیتی حتی از طولانیشدن زمان گریز مهمتر باشد.