نویسندگان: Lewis Libby & Hillel Fradkin
October 25, 2020
تحولی بسیار غیرمعمول در خاورمیانه نمود کرده است: برخی از اخبار این تحول خوب است. طبق معمول خاورمیانه را آشفتگی احاطه کرده است و به نظر میرسد که برای چهار سال آینده نیز چنین بماند؛ اما پاسخهای جدید و مثبت به این تهدیدات چشمانداز خاورمیانه را دستخوش تغییر کرده است. سؤال حیاتی برای چهار سال آینده این است که آیا ایالاتمتحده با موفقیت از این تحولات مثبت استفاده خواهد کرد یا خطر پژمردن در کمین این تحولات مثبت در انتظار نشسته است.
این تحولات مثبت در قابلتوجهترین مورد شامل، دو اتحاد جدید میان دوستان منطقهای آمریکا است. این اتحادها میتوانند مستعد یاریرساندن به آمریکا در مسیر کسب منافع ملیاش، و البته منافع خود این کشورها در منطقه باشند. در این صورت، آنها امید دیرینه آمریکا برای کاهش بارهایی که به دوش میکشد را تحقق میبخشند.
اولین و آشکارترین تغییر اتحاد میان اسرائیل و دو کشور حوزه خلیجفارس است، امارت متحده عربی و بحرین، کشورهایی که عضو بلوک عملگرای سنی هستند. به نظر میرسد که این اتحاد حداقل حمایت ضمنی دیگران، ازجمله عربستان سعودی را دارد و با در نظر گرفتن دیگر کشورهای مستعد پیوستن به این اتحاد، احتمال گسترش و حتی افزایش توانایی این اتحادها وجود دارد.
مورد دوم که کمتر موردتوجه قرار گرفت، توسعه مثبت تشکیل اتحادی در دریای مدیترانه شرقی است که برای محافظت از آبهای منطقه و منابع انرژی آنها طراحی شده است. با طبیعتی تک منظوره، این اتحادیه اکنون شامل: مصر، یونان، قبرس، اسرائیل، اردن، فرانسه و ایالاتمتحده است که نقشآفرینی ایتالیا نیز در آن محتمل است.
البته این اتحادها روی دیگر واکنش به خطراتی ست که صلح و ثبات منطقه و نیز منافع ایالاتمتحده را تهدید میکند. این نیروهای تهدیدکننده 3 مورد هستند که 2 تای آنها ریشه در داخل منطقه دارد: رژیم شیعه جمهوری اسلامی ایران و دیگری رژیم جاهطلب و بهشدت اسلامگرای ترکیه که تحت رهبری رجب طیب اردوغان قرار دارد. به این دو میتوان متحدان اسلامگرای رادیکال مرتبط با هر یک را نیز اضافه کرد؛ اما هماکنون اینها با نیروی متخاصم سومی تقویت شده که خارج از منطقه هستند و با آمریکا دشمنی دارند: روسیه و چین، که بهطور روزافزونی به دنبال نقشآفرینی قدرتمندانهتری در منطقه هستند.
اکنون این یک امر اثباتشده است که این دو اتحاد جدید برای پاسخگویی به دو تهدید درون منطقهای به وجود آمدهاند. این امر در رابطه با جمهوری اسلامی ایران کاملاً واضح بوده است. جمهوری اسلامی که حدود چهار دهه توسط یک رژیم انقلابی اداره میشود، از بدو تأسیس خود به دنبال صدور انقلاب و دستیابی به حداقل یک هژمونی منطقهای بوده است. رژیم این خواسته را طی 20 سال گذشته با شور و نشاط خاصی دنبال کرده و آنچه را هلال شیعه نامیده میشود، بنا نهاده است. این امر با شورشهای اعراب در سال 2011 موسوم به بهار عربی و هرجومرج و جنگهای داخلی پسازآن، تسهیل شد. ایران اکنون قدرت زیادی در کشورهای عربی عراق، سوریه، لبنان و یمن اعمال میکند. با افزایش موفقیتهای جمهوری اسلامی، کشورهای عرب سنی احساس خطر بیشتری میکردند. در پایان، نگرانی آنها منجر به توافقاتی برای عادیسازی روابط با اسرائیل شد.
برقراری ارتباط با اسرائیل توسط دولتهای عملگرای عرب توسط فاکتورهای مهم دیگری نیز حمایت میشد- کلافگی آنها از رهبران فاسد و سرکش فلسطینی. در اینجا سومین تحول مثبت نهفته است - ایالاتمتحده و منطقه از نگاه متعارف قدیمی و اشتباه گذشته که میپنداشت برای پیشرفت در منطقه ابتدا نیاز است بهنوعی با خواستههای غیرمعقول فلسطین مماشات شود، عبور کرده و آن را کنار گذاشتهاند.
اما این اتحاد نیز با تهدید جمهوری ترکیه بهپیش برده شد. برای مدت طولانی مشخص نبود که این تهدید جدی ست درواقع چشمپوشی و انکار این تهدید وسوسهانگیز بوده است و آن وسوسه به ثمر نیز نشسته است. از این گذشته، ترکیه از طریق ناتو و دیگر روابط، نزدیک به 70 سال متحد آمریکا بوده است. علاوه بر این، آغاز رژیم فعلی رئیسجمهور طیب اردوغان با شور و شوق زیادی از سوی آمریکا و سایر کشورها مورد استقبال قرار گرفت. در آن زمان ادعا میشد که این پروژه جدید، اسلام و دموکراسی را به نحوی ترکیب خواهد کرد که چشماندازی از ثبات و پیشرفت نوین منطقهای ارائه کند؛ اما از اواخر سال 2010، آشکار شد که اردوغان روند کاملاً متفاوت و رادیکالی را برای ترکیه در نظر گرفته است. این امر خود در سیاستهای طراحیشده برای صدور انقلاب وی و ترویج احیای عظمت و هژمونی ترکان نئوعثمانی نشان داد. این مسئله با شورشهای سال 2011 و پیامدهای آن تسهیل شد. با گذشت زمان، نادیده گرفتن این امر غیرممکن شد. کشورهای عربی که اکنون روابط خود را با اسرائیل عادی کردهاند، و همچنین دیگر کشورهایی که عملاً پشتیبانی و خوشنودی خویش را ابراز داشتهاند، روشن کردند که تهدید ترکیه نیز در این تحول نقشآفرین بوده است.
علاوه بر این، اخیراً و در پی جاهطلبیهای خود، اردوغان تا آنجا پیش رفته است که ادعا میکند بر کل مدیترانه شرقی حاکمیت دارد و با مداخله در لیبی، تهدید علیه مصر و تهدید یونان و اسرائیل از این مدعا حمایت میکند. جاهطلبیهای «میهن آبی» اردوغان جنبه تاریک توسعه چهارم مثبت در منطقه است: فرصت بهرهبرداری از ذخایر گسترده گاز طبیعی زیرآب در مدیترانه شرقی. گاز حاصل از این میدانها باعث تقویت و تکمیل اقتصاد و امنیت اسرائیل، کشورهای منطقهای دوست، ازجمله اردن و مصر و حتی قدرتهای اروپایی خواهد شد.
نیاز به پاسخگویی به یورش اردوغان به سمت این منابع منجر به اتصال دومین اتحاد جدید اسرائیل با سایر کشورهای مدیترانه شده است. قدرت مهم نیروی دریایی و هوایی آمریکا نقش مهمی در تقویت اعتمادبهنفس و انسجام این اتحاد جدید و همچنین استفاده بهینه از منابع انرژی منطقه داشته و خواهد داشت.
البته، از دو تهدید متحدان ما، تهدید ایرانی سابقه دیرینتری داشته و با پیگیری طولانی و قاطعانه ایران برای سلاح هستهای بسیار افزایش مییابد. حداقل طی چهار سال گذشته، آمریکا برنامه «حداکثر فشار» را اجرا کرده است که همراه با پایین آمدن قیمت نفت، موفق به تضعیف رژیم ایران شده است. ژنرال قاسم سلیمانی، یک شخصیت بدخواه و پیشتاز ایرانی، در یک حمله ایالاتمتحده که برای ایجاد اختلال در پشتیبانی آینده ایران از ترور و براندازی صورت گرفت، حذف شد. در این تلاشهای موفق برای تضعیف ایران، پنجمین تحول مثبت برای منطقه نهفته است.
در مقابله با پیگیری ترکیه از رؤیاهای سلطه طلبانه اردوغان، ایالاتمتحده و متحدانش با انتخاب سیاستهای دشواری روبرو خواهند شد. ترکیه همچنان متحد ناتو و یک قدرت بزرگ منطقهای است. از برخی جهات، ترکیه هنوز به مقابله با سایر تأثیرات بدخیم در منطقه کمک میکند. موقعیت جغرافیایی آن میتواند مانع مهمی در مورد نفوذ روسیه باشد. اگر ترکیه به افراط کشانده شود، اقدامات اردوغان - بهعنوانمثال، اجازه دادن به صدها هزار پناهنده سوری برای فرار به اروپا - میتواند چشمانداز پیشروی متحدان ایالاتمتحده را بیشازپیش پیچیده سازد. ترکیه ازنظر تاریخی اغلب رقیب ایران بوده است، اما اردوغان از روابط نزدیک خود با این کشور انقلابی صحبت کرده است. دیپلماسی ایالاتمتحده و منطقه، به گود ایجاد توازن بین این منافع مختلف کشیده خواهد شد و درعینحال در برابر ادعاهای بیشازحد اردوغان و جاهطلبیهای بیثبات کنندهاش مقابله میکند.
بهطور خلاصه، علاوه بر تهدیدهای بسیاری که ما همچنان با آن روبرو هستیم، تحولات مثبتی در خاورمیانه وجود دارد که دولت بعدی - جمهوریخواه یا دموکرات - برای حفظ آنها بهخوبی تلاش خواهد کرد. فشارهایی برای فدا کردن این اهداف برای منافع دیگر وجود خواهد داشت: تضمین حلوفصل خواستههای توافق گریز فلسطین، تحریک ایران برای مهار جاهطلبیهای هستهای خود و مانعشدن از اینكه ترکیه روابط بیشازحد چینی، روسی یا ایرانی را بپذیرد.
آمریکا اغلب درگذشته اجازه میداد تا افکار آرزومندانه چشمان او را در برابر واقعیتهای ناخوشایند و دشمنان احتمالی، کور کنند. تاریخ در این منطقه حکایت از یک داستان احتیاطآمیز دارد. در مواجهه با گزینههای پیش رو، دولت بعدی ایالاتمتحده خوب است که نظرات متحدان خاورمیانهای ما را بسنجد، دقیقاً به این دلیل که آنها منافع ما را در مقابله با تهدیدهای مشترک پشتیبانی میکنند. ما باید از بینشها و واقعیتهای جدیدی که منطقه را شاخص گذاری میکند، بهره بگیریم و دو اتحاد جدید و توانمندی را که آمریکا به آنها کمک کرده پرورش دهیم.
منبع:
The Middle East and the Next Administration