16 ژوئن 2020
ظهور موشکهای نقطهزن هدایتشونده در عرصه جنگی نقطه عطفی در تاریخ جنگافزارها است. چرا که این تسلیحات امکان دستیابی به برتری هوایی را برای سازمانهای تروریستی و شبهنظامیان غیردولتی فراهم میکنند، بدون اینکه نیازی به عملیات هواپیماهای جنگی باشد.
برتری هوایی بدین معناست که به فضای هوایی دشمن دسترسی داشته باشیم و، همزمان، اجازه ندهیم دشمن به فضای هوایی خودی دسترسی داشته باشد. طرفی که از این برتری برخوردار است میتواند هر زمان که اراده کند حملاتی را علیه دشمن صورت دهد. در شکل متعارف خود، این آزادی عمل از طریق سرکوب نیروی هوایی کشور متخاصم و خنثیسازی پدافند هوایی زمینپایه آن حاصل میشود. چنین تلاشهای پرهزینه و گرانی بهخاطر رضایت ناشی از سرنگونی هواپیماهای دشمن یا نابودی باتریهای پدافند هوایی آن صورت نمیگیرند، بلکه هدف تخریب ظرفیت جنگی دشمن از طریق نابودی نیروهای زمینی و دریایی آن و فلجکردن اقتصادش است.
در جنگ جهانی دوم، هدف اولیه در تمام عملیات جنگی کسب برتری هوایی بود. لوفتوافه نازی موفق شد در لهستان، نروژ و فرانسه این کار را انجام دهد. در نتیجه، ارتشهای آن کشورها سریعاً شکست خورد و سرزمینهای ملی آنها توسط ورماخت هیتلر تسخیر و اشغال شد. لوفتوافه نتوانست در برابر بریتانیا به برتری هوایی دست یابد، که در نتیجه آن، برنامه هیتلر برای اشغال جزایر انگلیس (عملیات شیر دریا) لغو شد. شکست آلمان در "نبرد بریتانیا" عواقب استراتژیک گستردهای به همراه داشت. آن شکست آغازگر یک فرآیند جنگی سخت و طولانی بود که به شکست و اشغال آلمان نازی منتهی شد.
در سال 1967، اسرائیل "جنگ شش روزه" را با "عملیات فوکوس" آغاز کرد، و در طی آن، نیروهای هوایی مصر، اردن و سوریه را از بین برد. هدف از این عملیات دوگانه بود: از بین بردن ظرفیتهای هوایی دشمن برای حمله به خاک اسرائیل و نیروهای مسلح آن کشور، و ایجاد چتری حمایتی برای تهاجم ارتش اسرائیل، که در نهایت نیروهای زمینی دشمن را شکست داد. مصر تحت فرماندهی انور سادات، هنگام جنگ اکتبر 1973، عملیاتی مشابه به راه انداخت، که بینتیجه ماند، و در نتیجه، مصر در دستیابی به اهداف نظامی خود ناکام ماند (اگرچه به اهداف سیاسی خود نائل شد). در روزهای آغازین جنگ 1982 لبنان، نیروی هوایی اسرائیل طی عملیات Mole Cricket موفق شد در برابر سوریه و لبنان به برتری کامل هوایی دست یابد و تا حد زیادی نیروهای زمینی سوریه را خارج از جنگ نگه دارد.
نبردهای هوایی دیدنی، ردیفهایی از نشانهای پیروزی در برابر دشمن که بر روی دماغه هواپیمای پیروز نقاشی میشد، و کلیپهای ویدیویی که باتریهای تخریبشده پدافند هوایی دشمن را نشان میداد، تمامی این تصاویر، بر روی هم، روحیه ملت را بالا میبُرد، دشمن را افسرده و خلبانان جنگی را به ستارگان عرصه رسانه تبدیل میکرد. اما همانطور که گفته شد هدف از صرف تلاشها و هزینههای گزاف برای ایجاد و حفظ نیروی هوایی مدرن چنین مسائلی نیست. هدف استراتژیک دوگانه است: اول، ممانعت از دسترسی دشمن به فضای هوایی خودی؛ دوم، باز کردن فضای هوایی دشمن برای نیروهای خودی تا آنها بتوانند هر زمان که خواستند به خاک دشمن حمله کنند.
از اوایل قرن بیستم تا به حال، از زمانیکه هواگردها از اسباببازی ثروتمندان به سلاحهای کشنده جنگی تکامل یافتند، تمام ارتشهای جهان سرمایهگذاریهای سنگینی برای مقابله با تهدیدات هوایی کردهاند. در ابتدا، چنین تلاشهایی معطوف به عدمدسترسی بود: به عبارت دیگر، جلوگیری از هواپیماهای متخاصم برای جمعآوری اطلاعات بصری راجع به وضعیت نیروهای نظامی خودی و، همچنین، جلوگیری از آنها برای بمباران نیروها و شهرها. پاسخ، تکمیل و استقرار پدافند هوایی یکپارچه متکی به هواپیماهای رهگیر و توپهای ضدهوایی بود (بعداً موشکهای زمین به هوا جایگزین شدند). استراتژی عدمدسترسی اولین بار در نبرد بریتانیا کارآیی خودش را نشان داد. بریتانیا موفق شد رادارها، هواپیماهای جنگنده و مراکز کنترل آتش را به صورت یک سیستم دفاع هوایی یکپارچه و مدرن ترکیب کند.
بعداً، در طی جریان جنگ جهانی دوم، هنگامیکه دفاع هوایی یکپارچه بریتانیا تبدیل به سدی غیرقابلنفوذ برای لوفتوافه نازی شد، آلمانیها هواپیما را کنار گذاشتند و ایده بمباران با موشک را به وجود آوردند. از آنجاییکه پدافندهای هوایی آن دوره هنوز قادر به رهگیری موشکهای با سرعت مافوق صوت نبودند، موشکهای بالستیک نسبت به هواپیماهای بمبافکن معمولی نوید نفوذپذیری بیشتری میدادند.
این یک تحول مهم بود. آلمان توانست اساس و ماهیت برتری هوایی کلاسیک را (آزادی عمل برای حمله به سرزمین دشمن بنا به اراده خود) در شکلی جدید به دست آورد، بدون اینکه هواپیما یا خلبانی از دست بدهد.
موشکهای بالستیک و کروز آلمان ویرانیهایی به بار آورد و هزاران نفر را در بریتانیا و، بعداً، در بلژیک به قتل رساند، اما دقت پایین آنها مانع از تغییر روند جنگ شد. تمامی سازمانهای نظامی، از جمله ارتش اسرائیل، پس از جنگ پذیرفتند که میان تلاشهای بیحدوحصر آلمانیها برای توسعه، ساخت، استقرار و پرتاب موشکها - یک دستاورد فنی درخشان - و تأثیرگذاری کم آنها بر روند جنگ، عدمتوازنی وجود داشت. عبارت "موشکها و راکتها جنگها را نمیبرند"، باعث شد اسرائیل سالها نسبت به تهدیدات موشکی بیتوجه بماند.
در سالهای بین دو جنگ جهانی، نیروهای هوایی چندین کشور، به ویژه بریتانیا و ایالات متحده، برای رسیدن به هدف دوم، یعنی دستیابی به فضای هوایی دشمن با ناوگانی از بمبافکنهای استراتژیک، تلاش کردند. در طول جنگ جهانی دوم، بمباران استراتژیک توسط انبوه بمبافکنهای سنگین، خسارات تصورناپذیری به شهرهای آلمان وارد کرد و حداقل 1 میلیون غیرنظامی را کشت، اما تأثیر آن بمبارانها بر روند جنگ هنوز هم جای بحث دارد. بهدلیل پدافند هوایی یکپارچه آلمان، تلفات هوایی متفقین بسیار بالا بود. تنها در انتهای جنگ، زمانیکه توان لوفتوافه تقریباً به پایان رسیده بود، بمبافکنهای متفقین توانستند با میزان تلفاتی قابلقبول به فضای هوایی آلمان دسترسی پیدا کنند.
تصادم بعدی میان هجوم هوایی و پدافند هوایی در جنوب شرقی آسیا بود، زمانیکه مجموعه متراکم موشکهای زمین به هوای ویتنام شمالی، در کنار استفاده مدبرانه از هواپیماهای رهگیر، تقریباً توانست از برتری هوایی ایالات متحده بکاهد و هزینه سنگینی را بر ناوگان هوایی آمریکایی و خدمه آن تحمیل نمود.
در طول جنگ ایران و عراق (1988- 1980) نیز شاهد تصادم دیگری بین حملات هوایی و پدافند هوایی بودیم. هنگامیکه طرح صدام حسین برای غلبه بر ایران از طریق یک حمله برقآسا با شکست مواجه شد، درگیری بین دو کشور به جنگی فرسایشی تبدیل شد که طی آن، بمبافکنهای عراقی، خریداری شده از اتحاد جماهیر شوروی، تهران و دیگر شهرهای ایران را بمباران میکردند. در آن زمان، نیروی هوایی ایران هنوز به هواپیماهای رهگیر پیشرفته آمریکایی مجهز بود، تجهیزاتی که شاه پیش از انقلاب اسلامی خریداری کرده بود. در نتیجه، ایران توانست بسیاری از بمبافکنهای عراقی را سرنگون و صدام را مجبور به لغو کارزار بمباران استراتژیک خود کند.
صدام، ناامیدانه، همانند هیتلر، به موشکهای بالستیک روی آورد. برد ناوگان موشکهای اسکاد صدام بسیار کوتاهتر از آن بود که بتواند در عمق ایران فرود بیاید. او با استفاده از تخصص شرکتهای هوافضای اروپایی و آمریکای جنوبی، توانست نسخهای با بردی طولانیتر توسعه دهد و بیشتر موجودی موشکهای اسکاد خود را به آن مجهز کرد. موشک جدید با نام الحسین برای بمباران استراتژیک مورد استفاده قرار گرفت.
عراق تقریباً 200 موشک به سمت تهران و سه شهر بزرگ دیگر در اعماق خاک ایران شلیک کرد که باعث کشتهشدن هزاران نفر، تخریب خانهها و آوارگی میلیونها نفر شد. نظر اکثر تحلیلگران آن است که حملات موشکی آخرین ضربهای بود که رهبر ایران، آیتالله خمینی را وادار به نوشیدن از جام زهر و موافقت با آتشبس کرد. پس از هشت سال خونریزی، عراق بهعنوان پیروز میدان ظاهر شد. در این صورت، میتوان با اطمینان نتیجه گرفت که موشکها در جنگ پیروز شدند.
تحت فرماندهی جمال عبدالناصر، مصر نیز به استراتژی استفاده از موشکهای بالستیک روی آورد. پس از جنگ سینا در سال 1956، ناصر هوشمندانه به ضعف نیروی هوایی خود در برابر نیروی هوایی اسرائیل پی برد. ناصر، هنگامیکه درخواستش برای موشکهای بالستیک شوروی رد شد، برای ساخت موشک بالستیک بومیف متخصصانی از آلمان استخدام کرد. این موشک میتوانست تا جنوب بیروت، یعنی در کل خاک اسرائیل، هر هدفی را بزند. ناصر نیز، همانند هیتلر قبل از او و صدام پس از او، چون قادر نبود با ناوگان هواپیماهای جنگی سرنشیندار خود به برتری هوایی دست پیدا کند، تلاش کرد تا با موشک به آن دست یابد.
پس از شکست سخت نیروی هوایی سوریه در جنگ 1982 لبنان، همان منطق، حافظ اسد را مجبور کرد به تدارک ناوگان عظیمی از موشکهای اسکاد مجهز به کلاهکهای شیمیایی بومی بپردازد. وزیر دفاع او، مصطفی تلاس، زمانیکه نوشت "جنگ 1982 جنگی هوایی بود، جنگ بعدی جنگی موشکی خواهد بود" به تبادلپذیری هواپیما و موشک اشاره میکرد.
دو سازمان تروریستی غیردولتی حزبالله و حماس، که اکنون از لبنان و غزه به تقابل با اسرائیل میپردازند، امکان دستیابی به نیروهای هوایی را ندارند و نخواهند داشت. از اینرو، آنها برای خودشان انبارهای عظیمی از موشکهای ساده، یا همان راکت، تدارک دیدهاند، و از آنها برای ایجاد وحشت در سرزمین اسرائیل استفاده میکنند، حملاتی که موجب کشتهشدن صدها غیرنظامی و خسارات اقتصادی و صنعتی زیادی شده است.
موشکها و راکتهای اولیهای که در طول جنگ جهانی دوم استفاده میشدند، خیلی دقیق نبودند. این مسأله موجب میشد آنها برای حملات دقیق مناسب نباشند. در نتیجه، از آنها عمدتاً برای کاهش غلظت نیروهای نظامی و ایجاد رعب و وحشت در مراکز جمعیتی استفاده میشد. تنها از طریق سیستمهای هدایت الکترومکانیکی سنگین، بسیار هزینهبر و بسیار پیچیده میتوان دقت موشکی را بهبود داد. بنابراین، تا مدتها، تنها از هواپیماهای جنگی سرنشیندار، که میتوانستند اهداف را ببینند و آنها را با مهمات هدایتشونده کوتاهبرد مورد اصابت قرار دهند، برای حملات دقیق استفاده میشد.
اما، با گذشت زمان، فناوری جا افتاد. تلفنهای هوشمند امروزی از تمام فناوریهای لازم برای هدایت دقیق وسایل نقلیه، اعم از خودرو، هواپیماهای بدون سرنشین و یا موشک برخوردارند. فقط یک دهه طول کشید تا با تلفیق چنین فناوریهایی بتوانیم با صرف هزینههای پایین، راکتهای هدایتناپذیر را به موشکهای هدایتشونده نقطهزن تبدیل کنیم.
این تغییر فناورانه باعث شده است که موشکها نیز به همان اندازه نیروی هوایی برای حملات دقیق کارآیی داشته باشند. امروزه، همه قدرتهای بزرگ جهانی و همچنین بسیاری از کشورهای کوچکتر در حال توسعه و استقرار موشکهای هدایتشونده هستند. در خاورمیانه، ایران پیشگام است. این کشور در حال تبدیل همه موشکها و راکتهای قدیمی خود به سلاحهایی هدایتشونده است. ایران همچنین متحدانش در منطقه را با دانش و مواد اولیه لازم جهت توسعه ظرفیتهای موشکهای هدایتشونده خودشان تأمین میکند، برای مثال، پروژه موشکهای هدایتشونده حزب الله و سایر گروههای شبهنظامی وابسته به ایران در منطقه.
چرا اسرائیل تمایل دارد پروژه موشکهای هدایتشونده حزبالله را ناکام بگذارد؟ چراکه اگر این پروژه به ثمر بنشیند، حزبالله، به اندازه یک نیروی نظامی دولتی، از ظرفیتهای جنگافروزانه برخوردار خواهد گشت. حزبالله بدون داشتن حتی یک هواپیمای جنگنده، از تمام مزایای نیروی هوایی تهاجمی برخوردار میشود. موشکهای هدایتشونده آن قادر خواهند بود هرگونه تأسیسات حیاتی اسرائیل را فلج و یا مراکز جمعیتی غیرنظامی آن را وحشتزده کنند.
یکی از بزرگترین مزایای موشکهای زمینپایه ردپای کوچک آنهاست. موشکها و راکتهای هدایتشونده جدید نیز از همین مزیت برخوردارند: پرتابگرهای آنها به اندازه اسلاف غیرهدایتشوندهشان، کوچک و استتارپذیر هستند، امری که باعث میشود کشف و نابودی آنها سخت شود. در مقابل، پاشنه آشیل نیروی هوایی وابستگی آن به پایگاههای هوایی عظیم با کیلومترها باند فرود و پرواز، آشیانههای هواپیما، کارگاهها، مراکز ارتباطی و غیره است.
آسیبپذیری پایگاههای هوایی ثابت و غولپیکر در برابر حملات موشکهای هدایتشونده در جریان حمله موشکی ایران به پایگاه هوایی عینالاسد عراق در ژانویه 2020 نشان داده شد. قبل از حمله، تیمهای آمریکایی پایگاه، برای گشتزنی در محیط پایگاه، ناوگانی از پهپادهای شکارگر راهاندازی کرده بودند. یکی از موشکهای ایرانی به یک مجرای ارتباطی زیرزمینی برخورد کرد، که در نتیجه آن، خطوط فیبر نوری میان ماشینهای کنترل پهپاد و گیرندههای سیستم قطع شد. این امر باعث شد کنترل زمینی روی کل ناوگان پهپادی از بین برود. برقراری ارتباط از طریق ماهواره و بازگرداندن پهپادها ساعتها طول کشید.
نیازی به گفتن نیست که هواپیماهای جنگی آمریکایی مستقر در عراق در برابر این حمله موشکی ناتوان بودند. به زبان ساده، برتری هوایی ایران در مقابل پایگاه هوایی ایالات متحده از طریق موشکهای هدایتشونده بهدست آمد.
اگر حزبالله به موشکهای هدایتشونده مجهز شود، در صورت وقوع هر جنگی، ابتدای امر با شلیک موشکهای هدایتشونده، پایگاههای هوایی اسرائیل را فلج میکند. ساختار دفاعی فعال اسرائیل (گنبد آهنین، دیوید اسلینگ، و هر سیستم دفاعی لیزری دیگری که در آینده به کار برده شود) احتمالاً قادر به نابودی بیشتر موشکهای ورودی خواهند بود، اما نه همه آنها. دفاع فعال نمیتواند تضمینکننده دفاع همهجانبه باشد. اگر موشکهای هدایتشونده موفق به گذر از سپر دفاعی شوند، میتوانند توانایی نیروی هوایی اسرائیل را از بین ببرند. برای فهم این مسأله، کافی است به آنچه که موشکهای هدایتشونده ایرانی در عراق انجام دادند، بنگریم.
در برابر تهدید موشکهای هدایتشونده، دفاع فعال شرطی لازم اما ناکافی است. این موضوع به اقدامات مکمل نیاز دارد. یکی از این اقدامات پدافند غیرعامل است، برای مثال، محافظت از تأسیسات حیاتی با دیوارهای بتونی ضخیمی که بتوانند در برابر ضربات مستقیم مقاومت کنند. چنین اقدامی اگرچه از نظر فنی امکانپذیر است، اما بسیار گران و زمانبر است. حتی اگر بودجه لازم تخصیص داده شود، باز هم هیچ تضمینی وجود ندارد که به موقع به پایان برسد.
یک پاسخ دیگر این است که نیروی هوایی اسرائیل بهمنظور جبران آسیبهای وارده بر اثر حملات موشکی در مراحل اولیه جنگ آینده، به ظرفیتهای تهاجمیاش تنوع ببخشد. اگر حزب الله میتواند بدون داشتن هواپیما نیروی هوایی داشته باشد، اسرائیل نیز میتواند این کار را انجام دهد.
پروژه موشکهای هدایتشونده اسرائیل بیش از یک دهه قدمت دارد. صنایع دفاعی اسرائیل تعدادی موشک هدایتشونده زمینپایه با کلاهکها و بردهای مختلف تولید و آزمایش کرده است. تا به امروز، نیروی دفاعی اسرائیل با خرید کوتاهبردترین نسخهها و آن هم در تعدادی محدود موافقت کرده است. موشکهای دوربردتر، مانند موشک با برد 400 کیلومتری لورا که بهتازگی آزمایش شده است، با موفقیت به ارتشهای خارجی صادر میشوند، اما نیروی دفاعی کشور از آن استفاده نمیکند.
مقالهای که اخیراً در مجله دفاع اسرائیل چاپ شد، افشا کرد که اعتراضات نیروی هوایی اسرائیل مانع از تجهیز نیروهای زمینی اسرائیل به موشکهای هدایتشونده با برد بیش از 100 کیلومتر شده است. اگر این ادعا درست باشد، مانعی که در مسیر تقویت نیروی هوایی کشور وجود دارد، فناورانه یا عملیاتی نیست، بلکه جنگهای هویتی و بودجهای درون بخشهای مختلف ارتش اسرائیل است.
این درگیریهای داخلی فقط مختص ارتش اسرائیل نیست. یکی از مشهورترین موارد در ایالات متحده رخ داده است. در آن مورد، نیروی هوایی ایالات متحده سرسختانه در برابر بهکارگیری موشکهای بالستیک در ناوگان زیردریایی ایالات متحده مقاومت کرد، چرا که آن موشکها قادر بودند به "رقیبی" برای بمبافکنهای استراتژیکشان تبدیل شوند. سالها طول کشید تا پنتاگون این منازعه را حل کرد. مطمئناً اسرائیل چنین زمانی در اختیار ندارد.
چند سال پیش پیشنهادی مطرح شد تا بهمنظور پشتیبانی از نیروی هوایی اسرائیل، نیروی آفندی موشکی اسرائیل تأسیس شود. تا آنجا که میدانیم، این پیشنهاد توسط ارتش اسرائیل رد شده است. هدف ارتش از خرید این تعداد موشکهای هدایتشونده نسبتاً کوتاهبرد این است که از طریق عملیات توپخانهای دوربرد از نیروهای زمینی در عملیاتهای زمینیشان پشتیبانی کند، نه اینکه ظرفیتهای نیروی هوایی اسرائیل را برای انجام حملات استراتژیک، آن هم در زمانیکه پایگاههای آن زیر آتش موشکهای هدایتشونده قرار دارند، تکمیل کند.
عبارت خردمندانه "موشکها و راکتها جنگها را نمیبرند"، ادعایی که همیشه مشکوک بوده است، اکنون منسوخ و نادرستی آن آشکار شده است. موشکهای مدرن هدایتشونده همان قدرت تخریب هواپیماهای جنگی را دارند، و در عینحال کمتر آسیبپذیراند، زیرا آنها بر پایگاههای هوایی بزرگ، غیرمنقول و مملو از اهداف مهم متکی نیستند. موشکها و راکتهای هدایتشونده میتوانند زیرساختهای غیرنظامی و نظامی هر کشوری را فلج و مسیر را برای شکست آن هموار کنند.
امروزه، موشکها و راکتهای هدایتشونده مطمئناً میتوانند در جنگ پیروز شوند. اسرائیل نهتنها باید مراقب باشد که از دشمنانش بهخاطر چنین سلاحهایی شکست نخورد، بلکه باید تمام توانش را بهکار بگیرد تا برای شکست آنها به چنین تسلیحاتی مجهز شود.