ژانویه 2021
به نظر میرسد حتی در دوران بایدن هم تغییری در محرکهای اصلی خطمشی ایالات متحده در قبال خاورمیانه رخ ندهد. بنابراین، نقش ایالات متحده در برخی از درگیریهای خاورمیانه تغییر چندانی نخواهد داشت. تنها استثناء، احتمال بازگشت بایدن به توافق هستهای با ایران است. اتحادیه اروپا بهمنظور کاهش خطر درگیریهای منطقهای باید تسهیلگر چنین اقدامی باشد. از طرف دیگر، از آن جایی که تهران ممکن است از این موقعیت [بازگشت ایالات متحده به برجام] برای اِعمال نفوذ در سوریه استفاده کند، اروپا باید بهمنظور دشوار کردن کار تهران، راهبردش را در قبال سوریه از نو تنظیم کند. اتحادیه اروپا میتواند، برای مثال، با حمایت گستردهتر از ترکیه در ادلب و کردهای سوریه در شمال شرقی آن کشور، به این هدف نائل شود.
از زمانیکه جو بایدن بهعنوان کاندیدای حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده انتخاب شد، حجم زیادی از مقالات و مصاحبهها به این مسأله پرداختهاند که در دوران ریاست جمهوری او خطمشی ایالات متحده در قبال خاورمیانه چه تغییری خواهد کرد. مسلماً حوادث و کمبود منابع میان برنامهها و واقعیت فاصله ایجاد میکند، اما مفید است اگر در این زمان به بررسی تغییرات احتمالی در محرکهای اصلی سیاست خارجی ایالات متحده بپردازیم. در این مقاله به ارزیابی سه منفعتی میپردازم که در طول دو دهه گذشته بر خطمشی ایالات متحده در قبال منطقه حاکم بودهاند.
محرکهای خطمشی ایالات متحده در قبال خاور میانه
در ابتدا، واشنگتن همیشه حمایت و توسعه اسرائیل را در اولویت قرار داده است. برای ایالات متحده، اسرائیل هم متحد و هم نوعی پایگاه مرزی به حساب میآید. هر دو کشور از یک ذهنیت خودساخته برخورداراند؛ یک تعصب مذهبی محافظهکارانه و پیوندهای اجتماعی-سیاسی قوی با جماعت پراکنده یهودی در ایالات متحده. به لحاظ جغراسیاسی، اسرائیل به عنوان پایگاه مرزی ایالات متحده در خاورمیانه عربی-ترکی-ایرانی عمل میکند. با شکست تلاشهای متعدد برای برقراری صلح میان اسرائیل و فلسطین، که عمدتاً توسط ایالات متحده رهبری میشد، اسرائیل بدون مشکل به پروژههای شهرکسازی غیرقانونیاش ادامه داده است. این در حالی است که دولت ترامپ از صلح ابراهیم استفاده کرد تا مسأله فلسطین را به حاشیه براند.
محرک دیگر کاهش خطر وقوع یک یازده سپتامبر دیگر بوده است. این هدف از طریق یک «جنگ» همیشگی علیه افراطگرایی خشونتآمیز سنی پیگیری شده است. این جنگ عمدتاً از طریق ابزارهای نظامی صورت گرفته است، از جمله حملات هواپیماهای بیسرنشین، نیروهای نیابتی و متحد. برای پیروزی در این جنگ، ایالات متحده بهطرز متناقضی با رژیمهای اقتدارگرا همکاری کرده است، از جمله عربستان سعودی، مصر (به استثناء سالهای 2011 تا 2013) و اخیراً، امارات متحده عربی. به یک معنا، بهای سرکوب افراطگرایی، محافظت از اقتدارگرایی بوده است.
یکی دیگر از محرکهای ایالات متحده تحدید نفوذ ایران بوده است. بسیاری از سیاستمداران آمریکایی، آن کشور را منبع صدور افکار ضدآمریکایی میدانند که باید تحت محاصره قرار بگیرد. اوباما تلاش کرد این نگاه را عوض کند، که در نهایت به توافق هستهای منجر شد، اما نتایج عملی آن عمر کوتاهی (2015-2018) داشت. چند سال گذشته، روابط دو کشور به روال سابق خود بازگشته است. به نظر میرسد علیرغم تحریمها، اعتراضات و آشوبها، نفوذ ایران در لبنان، سوریه و عراق پابرجا مانده است.
ثابتها در برابر متغیرها
اگرچه نخستوزیر نتانیاهو روابط میان اسرائیل و دموکراتهای ایالات متحده را شکرآب کرده است، اما محرک اسرائیلی احتمالاً ثابت خواهد ماند. در واشنگتن، کسی از انتقاد دیپلماتیک به اسرائیل منفعتی نخواهد برد، چه رسد به اینکه اقدامات محدودکننده علیه آن کشور وضع کند. تمایز میان حمایتهای ایالات متحده از اسرائیل بهعنوان یک متحد و حمایتهایش از پروژه شهرکسازی اسرائیل کاری است دشوار، چرا که اسرائیل با پروژههای شهرکسازیاش تعریف میشود. یک فاکتور مهم دیگر، حذف جناح چپ از صحنه انتخاباتی اسرائیل است؛ ایالات متحده مجبور است با جناح راست کار کند.
با تمرکز بیشتر ایالات متحده برای مقابله با چین، مبارزه با افراطگرایی سنی احتمالاً اولویتش را از دست خواهد داد. البته، میراث اِشغال افغانستان و عراق، بقای القاعده و دولت اسلامی، و همچنین، ناثباتیها در یمن و سوریه تضمین خواهند کرد که «جنگ با ترور» به شکلی خفیف ادامه داشته باشد. یک راه میتواند برونسپاری جنگ به متحدان منطقهای باشد. بدین طریق، واشنگتن میتواند به متحدان اصلیاش (امارات و عربستان سعودی) کمک کند تا از حرکت اقتصاد جهانی به سمت انرژیهای پاک کمتر آسیب ببینند.
فشار ایالات متحده بر ایران ممکن است بهطور نسبی کاهش یابد. اگر واشنگتن به قولش مبنی بر بازگشت به توافق هستهای در شکل اولیهاش، عمل کند، و اگر ایران به تعهداتش بازگردد، چنین اقداماتی میتواند آبی بر آتش درگیریها باشد. اما، موانع زیادی وجود دارند، از جمله، همهگیری کووید-19، مقاومت جمهوریخواهان ایالات متحده، خرابکاری اصولگرایان ایران تا زمان انتخابات ریاست جمهوری، نگرانیها بابت سابقه عملکرد ایران در منطقه، و همچنین، متحدان ایالات متحده که ممکن است به منظور فشار بر ایران در لبنان، سوریه و عراق دخالت کنند.
اتحادیه اروپا چه کاری میتواند انجام دهد؟
در کوتاهمدت، مهمترین منفعت اتحادیه اروپا در خاورمیانه، کاهش تنشهای منطقهای است. بدین منظور، اتحادیه اروپا میبایست تا جایی که میتواند در امر بازگشت بایدن به توافق هستهای ایران میانجیگری کند. همزمان باید در راهبردش در زمینه سوریه تجدید نظر کند. اروپا باید ایران را به تعهداتش در برجام پایبند سازد، و در عین حال، به تهران اجازه ندهد به توسعه نفوذش در سوریه بپردازد. اتحادیه اروپا به طرق مختلف میتواند به بازگشت دو طرف به برجام کمک کند، برای مثال، از طریق توسعه سازوکار اینستکس. سرعت این فرآیند اهمیت کمتری از نحوه مدیریت آن دارد. ایران عجلهای ندارد، اما جایگزین دیگری هم ندارد. اگر پیشنهاد مناسب باشد، انتخاب چندانی نخواهد داشت.
برای جلوگیری از گسترش نفوذ تهران در سوریه، اتحادیه اروپا باید از خطمشی کنونیاش در قبال سوریه، مبنی بر خروج اسد از قدرت، دست بکشد. در عوض، هدف باید محدود کردن اسد باشد. البته، ایران در سوریه خواهد ماند، و دقیقاً همین حضور در سوریه است که موجب بیشترین نگرانیها شده است (بیشتر از حضور در عراق و یمن). سوریه تحت کنترل اسد، با واسطه متحدان عراقی ایران، حزبالله و تهران را به هم متصل میکند. این مسأله برای عربستان سعودی و اردن تهدید به حساب میآید. همچنین، بدین طریق، ایران جبهه دیگری علیه اسرائیل تشکیل میدهد. بازگشت به برجام موجب آزادشدن نیروهایی خواهد شد که ثبات و امنیت منطقه را تهدید میکند. برای جلوگیری از این مسأله، نگرانیهای اسرائیل و دولتهای عرب باید در نظر گرفته شوند. بهطور خلاصه، اتحادیه اروپا باید در زمینه برجام آسان بگیرد و در زمینه سوریه سخت. از جمله کارهایی که باید انجام داد، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
· تقویت و بهبود تحریمهای هدفمند علیه رژیم اسد.
· اطمینان از این مسأله که شمال شرقی سوریه از کنترل رژیم خارج بماند و تشویق واحدهای محافظت از خلق کردهای سوریه (YPG/PYD) برای قطع ارتباطات اقتصادیشان با رژیم اسد.
· افزایش همکاریها با ترکیه از طریق حمایت از حضور آنکارا در ادلب، گسترش کمکهای مالی به ترکیه در زمینه مهاجران و ممانعت از حملات بیشتر ترکیه علیه YPG.
· افزایش کمکها به همسایگان سوریه و خارج ساختن کمکهای بشردوستانه اتحادیه اروپا از دسترس رژیم اسد.
بازگشت به برجام و جلوگیری از افزایش نفوذ تهران در سوریه، میتواند پایههای یک ابتکار امنیتی منطقهای را بنیان نهد که به نحو جامعتر و عمیقتری به مسائل منطقه بپردازد. اتحادیه اروپا میتواند با مدارا و گفتگو به راهاندازی چنین ابتکاری کمک کند.