مطلب ذیل، جمع بندی یکی از بحث های صورت گرفته میان پژوهشگران مسائل اجتماعی در فضای مجازی پیرامون با موضوع برنامه «عصر جدید» است. این پست سرآغاز بحث های تفصیلی پیرامون تحلیل این مسابقه و نتایج آن، پشت پرده های سیاسی و اقتصادی آن و حتی در نگاهی کلی تر، بررسی کارکردهای رسانه ملی در ایران بود که واکنش های متعددی را در طول دو هفته بحث و اظهارنظر به دنبال داشت. در ادامه خلاصه ای از مباحث مطرح شده و نظرات کاربران شرکت کننده در بحث خواهد آمد.
آغاز بحث پیرامون برنامه عصر جدید، به دنبال انتشار تصویری از یک توییت پیرامون نتایج این مسابقه صورت گرفت. در این توییت اینگونه آمده بود که «عصر جدید نشان داد که ملت ایران در یک فضای مقایسه ای، شفاف و به دور از هیاهوهای سیاسی و شارلاتانی، بهترین انتخاب ها را انجام می دهد.» در پاسخ به این نظر گفته شد که البته نتایج عصر جدید را نمی توان به تمام ملت تعمیم داد؛ چراکه طیف غربگرا عمدتا برنامه مشابه در شبکه من و تو را دنبال می کنند و نه این برنامه را. در پاسخی دیگر گفته شد که تاثیر «تیم برنامهساز عصر جدید برای خانم عبادی» به طور مثال دعوت از مادر پریسا و خانواده گیرندهی قلب و ... عملا اجرای او را تقویت کرد و در نتیجه مسابقه بسیار تاثیرگذار بود. به عبارت دیگر نتیجه مسابقه، نمی تواند معیار خوبی برای تحلیل نگاه انتخاباتی مردم باشد.
در ادامه یکی از کاربران متنی از محسن مهدیان پیرامون تحلیل انتخاباتی از نتایج عصرجدید منتشر نمود که در ادامه خلاصه ای از آن می آید. از نظر مهدیان این نتایج برای کسانی که تصور می کنند سبک انتخاب مردم ما از سر هوی و هوس و جاهلانه است بسیار کلیدی است. از نظر او نتایج عصرجدید گوشه ای از یک مردم سالاری معنادار بود؛ وی در توضیح نظرش گفت که بیشترین رای مردم به هنری تعلق گرفت که دارای خلاقیت بیشتر و محتوای غنی تری بود. علاوه بر آن خود هنرمند را نیز احتمالا صادق تر و با ویژگی های شخصیتی برتری فهم کردند. آقای فتحی نیز نزدیک به آخر قرار گرفت و دلیل آن هم مرموز و ناشناخته بودن این هنر بود. این یعنی مردم نسبت به فرد یا جریانی که جهل دارند اقبال نشان نمی دهند. پارسا خائف و خانم فاطمه عبادی را شاید بتوان در یک گروه قرار داد؛ با یک تفاوت کلیدی؛ پارسا خائف بروز یک هنر اصیل بود. اما هنر فاطمه عبادی یک امتیاز جدی داشت و آن محتوای دردمندانه و دغدغه مند آن بود. به بیان دیگر رای مردم فراتر از هنر بلکه به جهتگیری این هنر تعلق داشت. در واقع هنر برای هنر نبود؛ هنری که در خدمت آلودگی خوزستان و آسیب کودکان کار و حرمت و شان مادرانه قرار گرفت. این فینال نمایشی از گرایش و بلوغ مردم داشت. مردم سالاری برآمده از ایمان مردم، جهتش همواره عمیق و انسانی است. مهدیان معتقد است اگر انتخابات توسط اهل سیاست به دوقطبی های کاذب و رهزن و تدلیس گونه منحرف نشود، انتخاب مردم از سر شناخت و دارای عقلانیت و جهات آرمانی است.
یکی از کاربران با نادرست دانستن برخی تحلیل ها از نتایج فینال عصر جدید، نظرات مردمی را که در نظرسنجی های این برنامه شرکت کرده اند، نماینده نظرات کل جامعه نمی داند. از نظر این کاربر معمولا قشر خاصی از جامعه علاقه به شرکت در چنین عرصه های نظر سنجی دارند. لذا پس نمیتوان گفت نتایج این مسابقه برآیند دقیقی از جامعه است.
یکی از کاربران با انتشار توییت مهدی محمدی که عصر جدید برنامه ای در جهت «انقلابی و بدون عدول از ارزشها» خوانده بود، این گفته را پارادوکس خواند و گفت که چطور این برنامه می تواند برای با بخش غربگزای جامعه بدون عدول از ارزش ها جذاب شود؟» در پاسخ گفته شدکه «بخش غربگرای جامعه که مطلقا گرایش به غرب ندارد و اینگونه نیست که هیچ حسی نسبت به ارزشهای ایرانی و اسلامی و انقلابی نداشته باشند. بلکه آنها یک ترجیح و یک تمایل ویژه دارند.» در تکمیل این نظر یک کاربر گفت که اما مساله اینجاست که ذائقه طیف غربگرای داخل، «توسط برنامه مشابهی در شبکه من و تو شکل گرفته و جهت گیریش هم متفاوت با این جهت گیری فعلی است.» پاسخ دیگری که به پیام فوق داده شد خواستار تعریف ارزش مداری شد. از نظر او نوع نگاه ما به رسانه می تواند تعیین کند که این برنامه ارزشی یا ضدارزش است. او گفت که «اگر ارزش مداری را «غسل تعمید» یک برنامه تلویزیونی با محتوای خیریه ها و محتوای مادرانه و احساسی و کودکان سرطانی و سیل زده ها و ... بدانیم، آری ارزشی است. اما اگر فرم و محتوا در رسانه را از هم جدا ندانیم، و «رسالت رسانه را به جای هیجان و سرگرمی صرف و تحمیق توده ها، و بازی کردن با احساسات مردم آگاهی بخشی بدانید، آن وقت عصر جدید ضد ارزش است.»
یکی از کاربران نظرش را درباره ساختار برنامه عصر جدید اینگونه بیان کرد که این برنامه «یک فرم غربی را گرفته و سعی کرده در آن تصرف کند و به نظر نسبتا موفق بوده. از پوشش بگیر تا مضمون.» این کاربر با بیان اینکه منکر تاثیر ساختاری فرم نیست، گفت که در عصر جدید ما طبق معمول تلاش کردیم از ساختار غربی، کارکردهای مورد علاقه خودمان را در حد امکان اخذ کنیم. از نظر این کاربر اگر قائل به موجبیت تام ساختارها باشیم، تقریبا هیج امکانی برای جمهوری اسلامی در دنیای معاصر نخواهیم داشت.
در پاسخ به این نظر یکی از کاربران گفت که ما الان سریال و فیلم سینمایی و مستند و برنامه های ترکیبی متعددی می سازیم، که همه در ساختار تکنیکی دنیای غرب معنا می شوند و ما تحریمشان نکرده ایم. باید ببینیم ایده تلنت شو قرار است در صدا و سیمای ما که روزی قرار بود دانشگاه باشد، چه می کند؟ این کاربر اشکالاتی نظیر «سلبریتی زدگی، تحمیق و تخدیر توده ها، تحقیر نظام آموزش رسمی و غیررسمی بر اساس ایده شو و نمایش تلویزیونی و نهایتا دامن زدن به صنعت سرگرمی در سیما» را از آفات برنامه های اینچنینی در صداوسیما می داند که با وجود آنها دیگر صداوسیما چرا باید مختارنامه و یوسف پیامبر و ولایت عشق و مدار صفردرجه و درچشم باد و ... بسازد؟ جالب تر اینکه از نظر این کاربر، بودجه ای که برنامه ای مانند عصر جدید مصرف می کند، یک صدم هزینه این فیلم های تاریخی-فرهنگی، است. مضاف بر اینکه میلیون ها مخاطب را جذب می کند و میلیاردها تومن درآمد کسب می کند.
در ادامه یکی از کاربران موضوع تبدیل شدن برگزیدگان عصر جدید به سلبریتی هایی که از دالان صداوسیما به این مرحله می رسند، را مطرح ساخت. از نظری او برگزیدگان این برنامه جزو افراد دهک های متوسط و میانه جامعه بودند. اما سلبریتی ها میانه نیستند، آن ها میان مایه هایی هستند که با هم دستی رسانه «پر» می شوند. برگزیدگان عصر جدید هم سلبریتی نیستند اما دستگاه سلبریتی ساز رسانه ما با به کارگیری ایشان در تبلیغات بازرگانی، احتمالا به زودی بذل و بخشش هایی به هر کدام از آن ها خواهد کردکه موجب بزک شدن آن ها می شود و این افراد به مناسبات سلبریتی سازی دعوت خواهند شد. در تایید این نظر گفته شد که این آغاز یک چرخه است و به عنوان شاهد مثال به اجرای نمایش موزیکال چند دختر شرکت کننده در عصر جدید در جشن فارغ التحصیلی دانشگاه الزهرا که در برج میلاد برگزار شده بود، اشاره شد. این کاربر گفت که مطمئن باشید، کار برخی از این برگزیدگان حتی به عروسی ها و نمایش های رستورانی و کافه ای نیز کشیده خواهد شد. چون صداوسیما بدون هیچ صیانتی از افراد و جامعه به میل دیده شدن این افراد دامن زده است.
در مخالفت با نظر کاربران فوق یکی از کاربران این احتمالات را ضعیف دانست. او به عنوان نمونه به برندگان مسابقه «خنداننده شو» شبکه نسیم اشاره کرد که گرچه تبدیل به افراد مشهوری شدند اما سلبریتی نشدند. این کاربر احتمالی برخلاف نظر دو کاربر پیشین که صداوسیما را ماشین سلبریتی سازی افراد متوسط جامعه معرفی کرده بودند، مطرح ساخت. او گفت که ممکن است برخلاف تصور ما، «تکثیر و تعدد افراد مشهور توسط تلویزیون و فرصت دادن به شهرستانیها و کسانی که امکان و فرصتی برای دیده شدن ندارند باعث شود ماشین سلبریتی سازی که برخی مافیاها در سینما و موسیقی و ورزش و ...ایجاد کردند ... از دور خارج شود و دیگر اصلا مشهوربودن اینقدرها جذاب نباشد.» از نظر این کاربر البته باید کمی صبر کرد. این کاربر همچنین به نمونه اصلی و مشهور آمریکایی این برنامه که الان نزدیک به ۱۵ سال هست در آمریکا اجرا می شود اشاره کرد که برندگان آن بعضا به جمع سلبریتی ها می پیوندند. از نظر این کاربر تیم عصر جدید با مدیریت خوب باعث شدند، شرکت کنندگانی برگزیده شوند که «تقریباً همگی نرمال و قابل معرفی به جامعه هستند.»
در ادامه نظرات، یکی از کاربران بیان داشت که عصر جدید و هر برنامه ای ازین دست ذیل فضای مدرن تعریف می شوند که «سلبربتی سازی، میان مایگی، ترویج تفربحات متنوع و محوریت بخشی به آنها (نه غفلت یا لهو) از ویژگی های این برنامه است.» از نظر این کاربر نگاهی به قهرمانان این مسابقه و نظام ارزشی ما نشان می دهد که چه فاصله جدی ای میان نتایج و ارزش های ما وجود دارد. این کاربر همچنین با اشاره به نوع استعدادهای برگزیده شده در مسابقه عصر جدید (شعبده بازی، نقاشی، ورزش رزمی بانوان و پرتاب چاقو) که از نظر او می شود همه آنها را ذیل عنوان سرگرمی (entertainment) قرار داد، این سوال را مطرح می کند که «این هنرها در نظام ارزشی تراز جمهوری اسلامی چه جایگاهی دارند؟» نکته مهم دیگری که این کاربر به آن اشاره می کند این است که عصر جدید معلول حرکت شتابزده و با سرعت کشور ما به سمت مدرنیته است. البته این طبیعی است که «هر جامعه ای نسخه مخصوص خودش را از مدرنیته می سازد. اما مدرنیته ما مدرنیته ایرانی است، نه آلمانی یا آمریکایی. این یعنی تغییرات جزیی در چنین برنامه هایی دقیقا مثل اضافه کردن چند آیه و روایت به علوم غربی است که بعد ادعای اسلامی شدن هم برای آن می کنیم.» این کاربر مدعی شد در جامعه ما ارزشی غیر از ارزشهای مدرن نهادینه نیست و ما با شتاب زیادی در حال رفتن به درون مدرنیته هستیم.
در ادامه یکی از کاربران یادداشت سید کمیل حسینی با عنوان «سکسوالیته (جامعه جنسی شده) و عصر جدید» را در کانال بازنشر داد که واکنش هایی را به همراه داشت که خلاصه آن در ذیل خواهد آمد. از نظر حسینی موفقیت عصر جدید به دلیل اتکا به دو عنصر توانایی «دیدن» و «دیده شدن» است که در جامعه جنسی شده امروز ما به دلیل عدم تعادل غریزه جنسی، به شدت مورد توجه می باشد. وی معتقد است:
عصر جدید بازار خود را بر یکی از اصلی ترین دغدغه های انسان امروز ساخته بود و آن عطش دیده شدن مردم بود... اما چرا برای این انسان تا این اندازه دیدن و دیده شدن اهمیت یافته و رابطه آنها با غریزه جنسی و جامعه جنسی شده چیست؟ توضیح مختصر آنکه در جامعه ی جنسی شده یعنی جامعه ای که غریزه جنسی در نقطه اعتدال نیست و بیش از پیش بر ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی انسان تاثیر می گذارد، قدرت و موفقیت بر اساس دو معیار توانایی «دیدن» و «دیده شدن» تعریف می گردد. در چنین جامعه ای است که خصوصا زنان در رقابت های گوناگون برای جذب می افتند و مردان تجلی قدرت خود را در تعداد شکارها و کیس های زمین زده خود و تعداد پارتنرهای جنسی در یک روز و میزان تنوع تجربه کرده و ... می دانند. بله این عطش سکس است که ... از جایگاه خود خارج شده و در بسیاری از موارد به صورت بسیار ناخودآگاهنه عطش دیدن و دیده شدن را حتی در ابعاد ظاهرا غیر جنسی شکل داده و عصر جدید هم بر همین عطش سوار شده و از همین بازار سود می برد.
در واکنش به این مطلب، یکی از کاربران با اشاره به نتایج نسخه آمرکایی مسابقه استعدادیابی که مشبه آن از شبکه من و تو هم پخش می شود، دو نکته را مورد توجه دانست: نخست، اغلب برندگان مرد و عمدتا خواننده بوده اند. لذا این با تحلیل غلبه زنانگی در دیده شدن کمی نمی خواند. (البته فصل اولش مثل ایران یک زن اما خواننده برنده شد.) دوم اینکه داورها برخلاف ایران اغلب زن هستند و اتفاقا این داورها ظاهرا بیشتر می کوشند تا آن بار سکوسوالیته را حمل کنند.
در ادامه یکی از کاربران یادداشتی از سید مهدی ناظمی پیرامون برنامه عصر جدید با عنوان «سیرک قدرت و سرمایه» را در گروه بازنشر داد که این مطلب نیز با واکنش هایی مواجه شد که خلاصه ای از مطلب و واکنش ها در ذیل می آید. ناظمی در این یادداشت عصر جدید را چیزی جز «مونتاژی از تولیدات بزرگ تلویزیونهای دنیا که اهدافی مانند جذب بیشتر مخاطب، بازسازی چهره سرمایه داری، کمک به مصرف گرایی و مانند آن» را دنبال می کنند، نمی داند و برای این برنامه ظواهر و بواطنی برمی شمرد. او حمایت رسانه ای پرشور طیف اصولگرا در فضای مجازی از این برنامه را جایابی ایشان برای یک رقابت سیاسی برای انتخابات آتی دانست که به منظور اثبات وفاداری خود به باندهای مؤثر صورت گرفته است. ناظمی ظاهر خفی تر این برنامه را بازی سرمایه را در نظر گرفت؛ منتها سرمایه به معنای متأخر آن که وابسته به نمایش و مصرف است. از نظر او آخرین باطنی که می توان برای این ظواهر فهمید، منسوخ شدن همه مواریث فرهنگی و تاریخی انسان در پوستینی شکیل و زیبا به نفع بی معنایی و نهیلیسم محض است. او توجیه و تفسیر انقلابی و دینی و ... از این ماجرا را امری عجیب و غریب دانست.
در واکنش به این یادداشت یکی از کاربران آن را حاوی تحلیل و ارزشگذاری شتابزده توصیف کرد و گفت که این نحوه برخورد با پدیده ها جمهوری اسلامی را دچار خسارت های زیادی کرده است. این کاربر چنین دیدگاه هایی را فلسفه بافی های مطولی دانست که ذیل صدراگرایی و نوصدرایی و هایدگری و... ما را از واقعیات دور کرده و به ما خسارت زده است. در حالیکه ما نیاز به عمل داریم.
یکی از کاربران با بیان اینکه تهیه کننده ای مثل احسان علیخانی با دغدغه توجه به مردم به میدان برنامه سازی می آید و نقش رسانه را در میدان دادن به مردم می بیند، بیان داشت که با این حال نکته قابل توجه این است که به نظر می آید نوعی نگاه پست مدرن در این قضیه هست و به نوعی می خواهد برای تمام تکثرات حق و جایگاهی قائل باشد. بدون اینکه تحت یک وحدت خاص آنها را تعریف کند. این ایده را هم در ماه عسل را می بینیم و هم در عصر جدید. این نکته را باید در نظر گرفت که نگاه پست مدرن کلیت را نفی می کند و به کثرت ها می دهد. به نظر می آید باید بفهمیم نیازمند به خودآگاهی هستیم و با برچسب فلسفه بافی از این خودآگاهی بی نیاز نمی شویم.
در ادامه نظرات کاربران گروه مسائل اجتماعی ایران درباره برنامه عصر جدید و نتایج آن، یکی از کاربران یادداشتی از سید حسین شهرستانی با عنوان «عصر جدید؛ مواجهه با خطر فراسوی ستایش و نفرین» را در گروه بازنشر داد که خلاصه آن و واکنش های مربوط به آن در ادامه خواهد آمد
شهرستانی در این یادداشت با بیان اینکه ما همواره به دنبال مقصری میگردیم تا تمام بحران میانمایگی و ابتذالمان را به گردنش افکنیم و خود آبرومندانه تبرئه شویم، گفت که «عصر جدید، وضع ما و روح زمان ما را افشاء میکند». او سپس خطاب به منتقدانی که برنامه را مذمت می کنند، این پرسش را مطرح ساخت که «کدام یک از مظاهر رسانهای و فرهنگی زندگی ما، به نحو خالص به تمدن اسلامی ایرانی تعلق دارد تا ما عصر جدید را به خاطر تعلق به فرهنگ مادی غرب! یا مناسبت با مصرفگرایی و سلبریتیسم و تقلید از برنامههای فرنگی یا بسط پوچگرایی مذمت کنیم؟» شهرستانی با اشاره به اینکه «عصر جدید از حیث فرم حرفهای و از جهت ایده و اجرا موفق بود» بیان داشت که این برنامه «به طرزی هوشمندانه و با مراقبت، «ایرانیزه» شده بود و البته این بدان معنا نیست که نباید و نتوان آن را نقد کرد.» شهرستانی در ادامه با راهگشا ندانستن نفرین یا ستایش، برنامه عصر جدید را از طرح هایی مانند مصلای تهران، خصوصیسازی بیقاعده، برجام، حضور ما در اینستا و توییتر، توسعه حرم رضوی، دانشگاه آزاد اسلامی، ایرانمال، اسنپ، علوم انسانی اسلامی، مسکن مهر، ایرانخودرو، منطقه۲۲ و جشنواره فیلم فجر، مبتذلتر یا سرمایهدارانهتر ندانست. چون به عقیده او این برنامه حرفهای تر و موفق تر از این طرح ها بوده است. اما به عقیده او چاره کار گذشتن از درون این عصر و خطری است که در متن آن نهفته است. خطری که بهتر است به جای آن که در حاشیه آن روزگار بگذرانیم، آن را به آغوش بکشیم. مشروط به اینکه آن را چونان خطر بشناسیم و ماهیتش را با تعابیر دینی و انقلابی نپوشانیم.
در پاسخ به این یادداشت گفته شد که نقد نفرین نیست. از طرفی مواجهه ای با خطر نیز مشاهده نمی شود. مواجهه آن است که از سر خودآگاهی شکل گیرد. این کاربر با بیان اینکه اثری از خودآگاهی دیده نمی شود، گفت که هر چند از زمانی که خودآگاه شویم نیز اینکه گمان کنیم هر آنچه اراده کنیم می توانیم در مهندسی رسانه و فرهنگ انجام دهیم (حال چه خوب و چه بد)، یک بلهوسی خواهد بود.
در واکنشی دیگر به این یادداشت یکی از کاربران نکاتی را در پاسخ به آن مطرح ساخت. در اولین نکته وی گفت که «آیا از نظر نگارنده، این برنامه واقعا «ظهور قدرتمند ماهیت وضعی که در آن قرار داریم» بود یا پیامد اقتصاد سیاسی که به گفته وی در پس ماجرا «جیب #۷۸۰*، بانک ملت و... را پر می کند؟» نکته دوم اینکه آیا نگارنده برای «برساخت رسانه ای» که فقط یکی از آنها سلبریتی سازی و... است، جایگاهی قائل است؟ نقش رسانه «ملی» که باید «دانشگاه» باشد در این برساخت رسانه ای چیست؟ نکته جالب تر اینکه نگارنده که خود منتقد سرمایه داری است، در دام ادبیات آن گرفتار شده و نسخه خطرپذیری (ریسک پذیری) را تجویز می کند! در پاسخ به این نظر گفته شد که ما در یک نظام شبکه ای و مرتبط زندگی می کنیم و لازم است پول و نظام پولی را شناخته و با اقتصاد سیاسی آشنایی داشته باشیم. باید بدانیم که هر چند دقیقه اشتغال مخاطب با تلویزیون ایران چند دقیقه از نفوذ جنگ شناختی دشمن می کاهد که این داستان در اغلب حوزه ها صدق می کند.
در ادامه نظرات کاربران یادداشت دیگری از محمد نمازی با عنوان «عجیب و غریب ها سعادتمند می شوند؟» بازنشر شد و در آن بیان شده بود که اجراهای برنامه عصر جدید به دلیل عجیب و غریب بودن نظر مخاطب را به خود جلب کرده است. از نظر نمازی «تشویق مردم برای حرکت به سوی شناخت و پرورش استعدادها کار بسیار خوبی است، اما اگر این کار مردم و به خصوص نوجوان و جوان را به تلاش برای عجیب و غریب و متفاوت شدن به هر قیمتی سوق بدهد، مسیری اشتباه است.» او پیشنهاد می دهد که به جای اینکه مسیر درست را در متمایز، خاص، درخشان و عجیب و غریب بودن نشان دهیم، مسیری را معرفی کنیم که انسان را سعادتمند و خوشبخت کند. مانند مادری که با درست مادری کردن، خود و جامعه ای را خوشبخت می کند. اما نه سرعت دوندگی زیادی دارد و نه مانند ماشین حساب اعداد و ارقام را محاسبه می کند.
در ادامه یادداشت های منتشرشده در گروه، نوشته ای از میثم مهدیار با عنوان «درباره نقدهای عصر جدید» بازنشر شد که طی آن عصر جدید را از نمایش فوتبال و خیلی دیگر از برنامه های صدا و سیما خیلی خیلی سالمتر دانسته بود. او با بیان اینکه «کارکرد اصلی مدیوم تلویزیون سرگرمی برای توده هاست و سنجش هر برنامه ای باید در نسبت با این کارکرد اساسی باشد» نقدهایی که به عصر جدید میشود را در نسبت با این کارکرد تلویزیون ندانست. چراکه عصر جدید قرار نبوده مثلا یک برنامه استعداد یابی باشد که خروجی اش انتظارات درباره عدالت و... را برآورده کند. لذا اکثر نقدها به این برنامه فانتزی اند و موقعیت مند نیستند، چون عصر جدید را از کانتکست مدیومش جدا می کنند. به گفته مهدیار خیلی از کسانی که اکنون به شدت عصر جدید را مورد نقد قرار می دهند، یک خط درباره مستند مسابقه موفق و سالم تری مثل «خانه ما» یا پایین تر از آن «فرمانده» ننوشته اند.
در واکنش به این یادداشت یکی از کاربران نکاتی را بیان کرد. او ضمن موافقت با بخشهایی از این تحلیل گفت که اینکه چرا عصر جدید تا این حد حساسیت جامعه تحلیلگر را برانگیخته و توسط خیلی ها در حال تحلیل است و برنامه ای مانند خندوانه اینگونه نبود، قابل بررسی است. نکته دوم از نظر این کاربر این است که «اکثر تحلیلها همراه با قضاوت تحلیلگر با تکیه بر ارزشهای خود و نه ارزشهای جامعه مخاطب عصر جدید است.» در حقیقت از آنجایی که بخش بزرگی از جامعه در رای گیری ها شرکت کرده اند، تحلیلهای رادیکال بعضا به نوعی توهین به جامعه است. نکته سوم این است که از نظر این کاربر به نظر می رسد جامعه نخبگانی هر روز در حال دور شدن از جامعه عوام است. جامعه عوام به سرگرمی هایی از جنس عصر جدید دلخوش کرده اند و جامعه نخبگانی ما از نئولیبرالیسم در صدا و سیما گله مندند. در حالیکه هیچ گله ای از بابت ماهواره و سطح برنامه های آن ندارند. در این شرایط باید پرسید که (آیا نخبگان جامعه ما در فضا زندگی می کنند؟ یا با خانواده های خود قطع ارتباط کرده اند که از حریم سلطان و سریالهای ترکی و اسپانیایی و کره ای بی خبر اند؟... چه شده که امروز یاد انقلاب و ارزشهای انقلاب افتاده اند؟)
در یکی از نظرات یکی از کاربران یادداشتی از علی مهدیان با عنوان «عصر جدید و مایکل جکسون» را منتشر کرد. مهدیان در این یادداشت بخشی از یک متن انتقادی را از کانالی که عنوانش مدتها چپ اسلامی بوده، می آورد و سپس به بررسی آن و طرح موضوعاتی درباره برنامه عصر جدید می پردازد. در آن مطلب آمده که «در این کشور ابتذال هم مثل عدالت سرقفلی دارد. همانطور که عدالت را اگر «دیگران» بگویند و بخواهند، فتنه و منحرف و دشمن امنیت ملی هستند، و اگر «ما» بگوییم و بخواهیم و بکنیم عین حقیقت، اسلام ناب و سیره قدیم انبیاء و اوصیاء و برنامه همیشگی حضرات است؛ ابتذال هم مادامی که بیرون قلمرو ما اتفاق بیفتد و سلبریتی ای بسازد ممنوع است، مگر آنکه در راستای سیاستهای پوپولیستی ما قرار گیرد.»
مهدیان می گوید که با خواندن این جملات به ناگاه به یاد چالش ابتدای انقلاب میان مجاهدین خلق و امام خمینی درباره ارتش جمهوری اسلامی افتاد ه است که در آن جریان مجاهدین خلق آنها معتقد بودند صرف تغییر راس ارتش برای اسلامی کردن آن کافی نیست؛ بلکه ارتش یک سیستم و نظام طاغوتی است که باید بالکل نابود شود. اما امام معتقد بود ارتش با تغییر رووس آن در دل جامعه انقلابی و نظام ولایی ما متحول خواهد شد. هر چند ایشان راه را برای شکل گیری ساختارهای انقلابی مثل سپاه نوپا نبست. در این راستا مهدیان معتقد است که انقلاب جان است و نظام کالبد آن. ساختارهای غربی و شرقی هم وقتی به دست نظام ولایت امام و امت می افتند هضم می شوند. فرهنگ ایمانی مردم و اراده هماهنگ با ولی جامعه به جان هر ساختاری بیفتد آن را مال خود می کند. به شرط آنکه در دست معتقدین به این فرهنگ انقلابی و آن نظام اسلامی بیفتد. به نظر مهدیان چنین ظرفیتی می تواند از دل یک شوی غربی و غفلت زا که صرفا جنبه سرگرمی و تفریح مشتاقان سلبریتی ها را دارد، دورهمی گرمی را بسازد که روح امید به خویشتن و به استعدادهای فراموش شده بدمد. مهدیان سپس با ذکر مثالهایی از اجرای دختر خوزستانی، دختران نینجا، قهوه خانه چی شوخ و... و ورای استعدادیابی های مرسوم، اثرات مهمی در مخاطب ایرانی و جهانی این برنامه گذاشت، بیان داشت که این یعنی ساختاری که به دست «ما» افتاده و جان آدمها و اراده آنها است که امور را تغییر میدهد و هیچ جبری مقابل اراده و فرهنگ یک ملت وجود ندارد. همه چیز به این بر می گردد که مجریان این شو شخصیت فرهنگی مستقل ایرانی را باور داشته باشند.
یکی از کاربران در پاسخ به این یادداشت ا ین نگاه را ساده اندیشانه و به نوعی توجیه وضع موجود دانست. وی با بیان اینکه سنت های الهی همچون قاعده «لطف» و... سرجای خود باقی است، اما «عقل» و «تجربه» را نمی توان به آن فروکاست. برای همین هم امام خمینی (ره)، از دستاورد بشریِ «جمهوریت» در کنار «اسلامیت» بهره بردند و فی المثل از بکار بردن واژگانی چون «حکومت»، «سلطنت» و... و حتی معادل های جدید مانند «مارکسیسم»، «سوسیالیسم»، «لیبرالیسم» و... امتناع کردند. وی با توجه به استدلالات متن فوق، چند پرسش را مطرح ساخت که به شرح ذیل است: ۱) اگر اینگونه است که استدلال شد، چرا هنوز بعد از ۴۰ سال، نه تنها سیستم بانکی در انقلاب اسلامی هضم نشده بلکه بالعکس با انبوهی از بانک های خصوصی رو به رو شدیم که در حال سفته بازی و دلالی با کالاهای عمومی هستند. در حالی که ما سازوکارها و شوراهایی برای اسلامی کردن بانک ها نیز تمهید کرده بودیم و موفق نبودیم. ۲) چرا دولت ما در انقلاب اسلامی هضم نشد و این بروکراسی مریض را بازتولید کردیم؟ ۳) چرا آموزش و پرورش ما برخلاف قانون اساسی، اینقدر خصوصی شده و به این روز افتاده؟ و سوال های دیگر ... .
این کاربر با ذکر مثال شراب که خداوند در قرآن آن را دارای مزایایی می داند که ضررش بیشتر است و آن را حرام اعلام می کند، بیان نمود که پیداکردن فواید برای عصر جدید سخت نیست. مهم این است که این برنامه و امثال آن، در یک مقیاس ۸۰ میلیونی، خوره «رقابت» را به جان مردم انداخته و امورات جامعه را از مدار طبیعی خود خارج می کنند. باید بدانیم که اسلام غالبا امور اجتماعی و حقوق عامه را بر حقوق فردی راجح می داند و فقط در مواردی خاص، حق فرد را بر حق جامعه ترجیح می دهد. بنابراین حق نداریم به اسم رشد چند نفر، یک جامعه را متلاطم کنیم. این کاربر همچنین به اقتصاد سیاسی پشت پرده برنامه اشاره کرد که فقط به دنبال بیشینه کردن سود خویش است و همان رشد فردی را هم قبول ندارد و به اقتضای منافعش، همان استعداد را نیز تباه می سازد.