لفاظی، منطق اصلاحات اقتصادی (نشست)

ارائه ریحانه نادری‌نژاد - کارشناسی ارشد برنامه ریزی رفاه اجتماعی دانشگاه تهران

مطلب زیر گزارشی است از ارائه ریحانه نادری‌نژاد کارشناسی ارشد برنامه ریزی رفاه اجتماعی دانشگاه تهران در «نشست اصحاب علوم انسانی هنر و رسانه درباره افزایش قیمت بنزین و اعتراضات پس از آن» که در روز دوشنبه 4 آذر 1398 در باشگاه هنر و اندیشه حوزه هنری تهران برگزار شد.

ایده اصلی نادری نژاد در این ارائه این بود که دولت ها به صورت خواسته یا ناخواسته به منظور توجیه یا  پیشبرد سیاست های و اهداف مدنظرشان اقدام به لفاظی و عبارت پردازی کرده و از کلیدواژه هایی استفاده می کنند تا گریزناپذیری از یک موضوع را برای جامعه بیان کنند و این را به مردم برسانند که  ما «ناگزیریم» تن به اِعمال این سیاست ها بدهیم.

در این ارائه نادری‌نژاد با مقایسه‌ی شورش‌های اخیر با اتفاقات سال‌های 1368 تا 1374 گفت: شباهت‌های گفتمانی که در این دو رویداد وجود دارد تکراری است و می‌توان این فرضیه را مطرح کرد که؛ در هر دو ‌رویداد، در مورد سیاست‌های اقتصادی ما _که دانش عمومی و تخصصی کمی در مورد آنها وجود دارد_ لفاظی عامل محرک است. پیش‌فرض من این است که همه قبول داریم بحث افزایش قیمت‌ها جزء سیاست‌های شوک‌درمانی و سیاست‌های نئولیبرالیستی است که راهکار‌ها و سیاست‌های اجرایی مشخصی  دارد. اما گفتمان رسمی جامعه‌ی ما به هیچ‌وجه نمی‌پذیرد که چنین سیاست‌هایی را اجرا می‌کند، و ناگریز این مبانی و پیامدها را به همراه دارد.

نادری نژاد با نام بردن از مفهومی به نام «تکنولوژی لفاظی» استفاده از آن توسط دولت ها را ترفندی برای پیش بردن سیاست هایشان و توجیه آن دانست. به عنوان نمونه کلیدواژه هایی مثل ضرورت، اجتناب‌ناپذیری، علمی بودن، طبیعی بودن، واقعی بودن و … در سال‌های 1368 تا 1374 در صحبت‌های آقای رفسنجانی، رئیس سازمان برنامه، وزیر اقتصاد و رئیس بانک مرکزی آن دوره وجود دارد که در روزنامه‌ها و همایش‌ها و سمینار‌ها نیز به فراوانی دیده می شود.

نادری‌نژاد سپس با ارائه گزارشی تاریخی از سال‌های 1368 تا 1374 و عملکرد دولت در اجرای برنامه‌های نئولیبرالیستی، تصویر مشترکی را در اجرای سیاست‌ها، ادبیات طرح مسائل و مواجهه با اعتراضات، در مقایسه با شرایط فعلی ترسیم کرد و در تبیین فضای عمومی این سال‌ها افزود: حمایت‌ها و پشتیبانی‌ها از سیاست‌های دولت را می‌توان در روزنامه‌ها و صحبت‌های خطبای جمعه نیز پیگیری کرد، که بدون این‌که از منطق اقتصادی صحبت‌های‌شان اطلاعی داشته باشند از آن سیاست‌ها ‌حمایت می‌کنند. چند جمله‌ی معروفی از آقای جنتی است که می‌گوید «قیمت‌ها می‌رود بالا تقاضا می‌آید پایین» و در واقع یک تئوری اقتصادی مبتنی بر مبانی نئوکلاسیک را مطرح می‌کند. ولی مشخص نیست که چقدر به این امر واقف است. یا این‌‌که وقتی از تعادل صحبت می‌شود هر دانش‌جوی ترم اول اقتصاد می‌داند که تعادل یک نقطه نیست، تعادل یک مکان هندسی است که بی‌نهایت امکان برایش وجود دارد. تعادل یک هدف نیست و در هر قیمتی، می‌توان برای تعادل مقداری ‌به دست آورد. و نکته مهم این است که درباره این مفاهیم صحبتی به میان نمی‌آید و صرفا این مباحث مطرح است که ما ناچار هستیم این سیاست را پیش ببریم، ‌ما باید نو‌سازی کنیم، ما باید به علم احترام بگذاریم و…

در واقع در این دوره تقریباً سازمان برنامه قوت می‌گیرد و امثال آقای حمید ‌زنجانی، آقای نوری، آقای طباطبایی و آقای طبیبیان از آن‌چه در دهه‌ی 60 انجام داده بودند، می‌گذرند و مدعی می‌شوند که ما به ‌علم اقتصاد مدرن مجهز ‌هستیم و می‌خو‌اهیم اقتصاد مدرن را پیش ببریم. در پشت ‌همه‌ی این‌ها، سیاست‌های جدی حاکمیت نیز ‌وجود دارد.

در سال 1371 با آغاز اولین شورش‌ها، ‌دقیقاً همین ادبیات امروزی آشوبگر و موج‌سواریِ دشمن از سوی آقای رفسنجانی و آقای عبد‌الله نوری مطرح می‌شود. در حالی که مشاهدات میدانی بیان‌کننده‌ی این بود که این افراد محصولات غذایی می‌دزدیدند و مکان‌های اعتراض نیز محله‌های پایین و شهرهای حاشیه‌ای بودند. فقط در یکی دو‌تا سر‌مقاله در روزنامه‌ی سلام خیلی گذرا اشاره می‌شود که؛ «همه‌ی ما می‌دانیم مسئله چیست و این‌ها فقیر هستند». اما به هیچ ‌وجه ریشه‌های این اعتراضات و گفتمان‌پردازی پیرامون آنها صورت نمی‌گیرد.

از سال 1372 که رهبری در صحبت‌های عید ‌نوروز‌شان به عدالت اشاره می‌کنند درواقع ما یک ‌تغییر صورت گفتمانی را فقط داریم. از آن به بعد «تعدیل» بعد از این‌که در دو گزارش محرمانه منتشر شده، به عدالت تغییر می‌یابد و به راحتی جا می‌اندازند که هدف از سیاست عدالت ‌است. حاکمیت سیاسی ما هم مخصوصا در زمان انتخابات، این موضوع را می‌پذیرد. تا دوران بعد از انتخابات که دیگر جناح چپ حذف شده، تا حدودی با سیاست‌های نئولیبرالیستی مقابله می‌شود. خود آقای هاشمی هم می‌گوید؛ که من موقتاً این سیاست‌ها را قطع می‌کنم اما این‌ها اجتناب‌ناپذیر هستند و ما گریزی نداریم که این سیاست را پیش ببریم.

جمع بندی

مسئله اصلی من از این روایت تاریخی این است که؛ ببینید چگو‌نه با عبارت‌پردازی بدون فهم ‌دقیق، به گریز‌ناپذیری و اجتناب‌ناپذیری یک موضوع تن می‌دهیم و همه‌ی ما می‌دانیم که در اصلِ افزایشِ قیمتِ بنزین، رویکرد‌های تخصصی ‌مخالفی وجود دارد که ادله‌ قوی هم دارند. اما این که می‌گویند «ما چاره‌ای نداشتیم»، و ما هم می‌گوییم «اصل کار درست بوده» همان تکنولوژی لفاظی است. درواقع هیچ اصلی وجود ندارد. افزایش قیمت بنزین، برخواسته از یک ‌تئوری است، مبانی آن هم مشخص است و ما باید خارج از ایدوئولوژی‌زدگی، تئوری‌‌ها را زمان‌مند و مکان‌مند ببینیم. این افزایش قیمت می‌توانست اصلاً وجود نداشته باشد.

منابع

گزارش نهمین گردهمایی اصحاب علوم انسانی، اجتماعی، هنر و رسانه +صوت افزایش قیمت بنزین و اعتراضات پس از آن - آذر ۱۰، ۱۳۹۸

مشارکت
این مقاله مفید بود؟ رای‌ها: 0
جزئیات مقاله
آخرین به روز‌رسانی در: 11:10 1398/09/26
آخرین به روزرسانی توسط: (MohammadReza)
تاریخ انتشار: 06:10 1398/09/25
مقاله را به اشتراک بگذارید: 
نویسنده: MohammadReza
مقالات پیشنهادی