ارائه رضا جوهرچی - فارغ التحصیل مهندسی عمران دانشگاه صنعتی اصفهان
مطلب زیر گزارشی است از ارائه رضا جوهرچی فارغ التحصیل مهندسی عمران دانشگاه صنعتی اصفهان در «نشست اصحاب علوم انسانی هنر و رسانه درباره افزایش قیمت بنزین و اعتراضات پس از آن» که در روز دوشنبه 4 آذر 1398 در باشگاه هنر و اندیشه حوزه هنری تهران برگزار شد.
جوهرچی در این ارائه با مقایسه شرایط دوران زعامت امام خمینی (ره) و دوران رهبری آیت الله خامنه ای و تفاوتی که در صراحت لهجه مسئولان نظام و امت حزب الله با این دو رهبر جمهوری اسلامی ایران دیده می شود، بیان می دارد که امت حزب الله نتوانسته است نسبت درستی با رهبری جامعه اسلامی پیدا کند و نیز در نزدیک نمودن خود با مردم ناتوان بوده است. لذا در حالی که در دوران زعامت امام خمینی (ره) مسئولان رده بالای نظام با صراحت لهجه تمام و بدون اندک بیمی از اینکه ضدانقلاب یا ضدولایت فقیه شناخته شوند، نسبت به رهبری نظام و مواضع ایشان موضع می گرفتند، اکنون فضایی در جامعه ما ایجاد شده که به نوعی انسداد سیاسی انجامیده و به اعتقاد جوهرچی مسبب آن نوع کنش و واکنش بچههای حزباللهی نسبت به ولیّ فقیه جامعه است که جرأت اعتراض کردن را به هیچ کس نمی دهد.
جوهرچی با سوالاتی از دهه تولد و جهتگیری سیاسی سایر حاضران ارائه خود را آغاز کرد و گفت: برای جمعی که خودشان را نه اصولگرا و نه اصلاحطلب میدانند، این بحث مهمی است که نسبت خودشان را با رهبری جامعه مشخص بکنند. و از اینروی میخواهم بازخوانیهای تاریخی از گذشته بکنم و مثالهایی از رفتارهای انقلابیون نسل اول با ولیّ فقیه و رهبر جامعه بزنم، ببینیم آنها چطوری با امام(ره) تعامل میکردند و امروزه درک و فهم ما و نوع نگاهمان به کنشهای رهبری و مواضع آقا چیست؟
بچههای حزباللهی وقتی آقا اشاره میکند نوک انگشت او را نگاه میکنند، در واقع جهت اشاره را نگاه نمیکنند بلکه نگاهشان در نوک انگشت قفل میشود! حالا نمیدانند این افقی که دارند نشان میدهند کجاست این را نمیبینند. به طور مشخص پیرامون اتفاقاتی که اخیراً رخ داد و صحبت آقا در روز یکشنبه خیلی از دوستان، رسانهها و خبرگزاریهای ما فقط نوک انگشت را نگاه کردند و نرفتند جهت نگاه و دامنه صحبتهایی را که در این چند سال کردهاند بررسی کنند و با دائرهالمعارفی که از حرفهای امام و انقلاب و حرفهای اوتاد انقلاب دارند، ماجرا را تحلیل کنند.
نمونه هایی از صراحت لهجه مسئولان نظام در امام خمینی
ماجرای بنی صدر
جوهرچی با اشاره به ماجرای بنیصدر و نوع واکنش امام خمینی (ره) و اوتاد انقلاب تصریح کرد:
بنیصدر کلاً 18 ماه رئیسجمهور بوده و یک رأی کمنظیر هم در تاریخ انقلاب داشت، 10 روز پس از آغاز ریاست جمهوری وی نامهای را جمعی از بزرگان انقلاب به امام(ره) میزنند. من فرازی از این نامه را میخوانم: «چه خوب بود ضرورتی برای نوشتن این مطالب در این شرایط نبود. تذکر ندادن را گناه تشخیص دادیم و تذکر دادن را وظیفه. اظهار برادر و نوه و داماد و بسیاری از نزدیکان شما. –یعنی در این نامه هم دارند آیتالله پسندیده را محکوم میکنند هم آیتالله میثاقی را دارند محکوم میکنند و هم سیداحمد را دارند محکوم میکنند آن هم با اسم نه در لفافه– محیط را برای پذیرش شایعات آمادهتر کرد. علائم تکرار مشروطه به چشم میخورد و… » این مطالب را خود آقا، خود آقای هاشمی، شهید بهشتی، شهید باهنر و آقای موسوی اردبیلی خطاب به امام میگویند! در روزهای اولی که بنیصدر رئیس جمهور شده است نه این که 6 سال از ریاست جمهوری وی گذشته، و هنوز کسی جرأت نکند که یک مطالبه جدی از رئیس جمهور داشته باشد!
این مطالبه در روزهایی است که اتفاقاً امام در بیمارستان بستری هستند و آقای هاشمی ترجیح میدهد که این نامه را به امام ندهد. بعد از گذشت یک سال، با بدتر شدن اوضاع، خود آقای هاشمی دست به قلم میشود و نامهای به امام مینویسد. جالب است شما اگر خبرگزاریها را سرچ کنید در دو مقطع این نامه، در رسانههای ما بازتاب داشته است یکی قبل از 88، که این نامه به عنوان شجاعت و اقتدار هاشمی و نحوه تعامل وی با امام برجسته میشود. و دیگری بعد از 88، که همان رسانهها برای کوبیدن هاشمی، این نامه را دوباره منتشر کردند.
این نامه که به اولین نامه بدون سلام معرف است، اینگونه آغاز میشود: «آیا رواست که بهخاطر اظهار نظرات جنابعالی ما درگیر باشیم؟ ما متهم و جنابعالی در مقابل اینها موضعی در نظر بگیرید. بعدها تاریخ چگونه قضاوت میکند؟…» پس از گذشت یک ماه، در اسفند 1359 شهید بهشتی دست به قلم میشود و خطاب به امام میگوید: «به حکم وظیفه بهحکم وظیفه عمومی النصیحة الائمة المسلمین، عرض میکنم: در ماههای اخیر صدای پای آمریکای توطئهگر و همدستان و همداستانان او گستردهتر از پیش شنیده میشود. دنباله زنجیروار توطئههای غرب و شرق که متأسفانه خود را پشت سر رئیس جمهور پنهان کردهاند بیش از پیش نمایان است …».
جوهرچی در ادامه با اشاره به سخنرانی آقا درباره عدم کفایت رئیسجمهور در مجلس و برکناری بنیصدر بعد از 18 ماه افزود: نمیدانم واقعاً امروز از بزرگان کسانی هستند که توانسته باشند با این ادبیات راجع به رئیسجمهورهای مستقر از دوره آقای هاشمی صحبت کرده، و متهم به ضدیت با انقلاب و ضدیت با رهبری نشده باشند؟
شهید لاجوردی و امام خمینی (ره)
از نمونههای دیگر تاریخی میتوان به انفجار نخستوزیری و شهادت آقای رجایی و آقای باهنر اشاره کرد. در این مقطع فعالیتهای شهید لاجوردی را میبینیم و کار به جایی میرسد که امام به شهید لاجوردی دستور میدهند که پرونده مختومه شود ولی در سالهای بعد شهید لاجوردی باز هم مسئولیت میگیرد و هنوز بر آن پرونده اصرار دارد و حتی در وصیتنامهشان میآید ولی ما نمیبینیم که کسی شهید لاجوردی را متهم به ضد انقلاب بودن بکند با این که برخلاف نظر امام(ره)، عمل کردند و تا لحظه شهادتشان بر مواضعشان پافشاری میکنند.
اعتراض شهید چمران به امام خمینی (ره) درباره رابطه با لیبی
مثال دیگر، نامه شهید چمران خطاب به امام(ره) پیرامون ارتباط با لیبی است. در این نامه نوشته شده: «نمیدانم چگونه ممکن است که رهبر انقلاب اسلامی ایران دست خود را در دست مجرمین بگذارد؟ مگر ما به خاطر خدا قیام نکردهایم؟ مگر به راه علی و حسین(ع) نمیرویم؟ مگر نمیخواهیم ارزشهای خدایی را استقرار دهیم؟ چگونه میخواهیم انقلاب اسلامی ایران را با کثافات مجرمین آلوده کنیم؟ چگونه میتوانیم طهارت و اخلاص بینظير شهدای انقلاب اسلامی ایران را لجنآلود کنیم؟ و…»
مقایسه تعامل حزب الله و مسئولان نظام با امام خمینی (ره) و آیت الله خامنه ای
او در ادامه تصریح کرد: این واکنشها را قیاس کنید با نوع تعامل انقلابیون نسل ما و نسل بعد از ما خصوصاً با بحث ولایت فقیه. ما چگونه نسبت به یک سخنرانی آقا واکنش نشان دادیم و عمل اجتماعی انجام دادیم؟ جریان فرزندآوری خیلی مثال خوبی است. ما سالها در مورد بحث جمعیت، ناظر به یک پشتوانهای کار کردیم و سالها متهم بودیم به ضدیت با سیاست رهبری که مبنی بر کنترل جمعیت است ولی این پژوهشها در نهایت به سخنرانی خود آقا منجر شد. نمونههای دیگر سکوت نسبت به اصل 44 و پولی شدن دانشگاه است که از نظر من بسیار خطرناکتر از گران شدن بنزین است. به طور کلی حزبالله خودش یک کولونی کرده است، و دور خودش میچرخد و در نسبت خودش با ولیّ فقیه دچار یک سرگشتگی و ویرانی عجیبی شده است. به نظر من، یک نفر تلاش کرد این سرگشتگی را جواب بدهد، آن هم دولت احمدینژاد بود. اما آنقدر سرگیجه آن شدید شد و آنقدر حیرانی آن شدید بود که زمین خورد.
تا ما نتوانیم نسبت درستی با رهبری جامعه اسلامی پیدا بکنیم و خودمان را به مردم نزدیک کنیم، مشکل حل نمیشود. ما صرفا یاد گرفتیم که بگوییم «ما بیشماریم!» فقط فتنهگران 88 نمیگفتند ما بیشماریم! از اول دهه 60 تا امروز این توهم ما بیشماریم! بین خود حزبالله وجود داشته است. ما دو میلیون بیشتر رزمنده فعال در جنگ تحمیلی نداشتیم، 200 هزار شهید بیشتر نداشتیم؛ ولی یک اغراقهایی در جامعه شکل گرفت که ما بیشماریم! آمدیم در انتخابات بعدی شعار دادیم که ما بیشماریم ولی باختیم، در انتخابات بعدی گفتیم ما بیشماریم بدتر باختیم. تا وقتی این فضا وجود دارد جامعه دچار انسداد سیاسی است و متأسفانه نوع کنش و واکنش بچههای حزباللهی نسبت به ولیّ فقیه جامعه این انسداد سیاسی را ایجاد کرده که هیچ کس جرأت اعتراض کردن ندارد. و اتفاقی که امروز رقم میخورد این است که، ما به جای این که یک تجمع اعتراضی بگذاریم و بگوییم ما آشوبگر نیستیم ما معترض هستیم و قصدمان را از آشوبگران جدا کنیم میآییم یک تجمع حمایتی برگزار میکنیم.
تا این نسبت را مشخص نکنیم و نگذاریم جامعه بدون لکنت نسبت به ارکان حاکمیتی خودش صحبت بکند این سیری که ما تا امروز ادامه دادیم ادامه خواهد داشت.
منابع
گزارش نهمین گردهمایی اصحاب علوم انسانی، اجتماعی، هنر و رسانه +صوت افزایش قیمت بنزین و اعتراضات پس از آن - آذر ۱۰، ۱۳۹۸