محمدحسین صفار هرندی سیاستمدار، روزنامهنگار و از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام است که از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران بود. آنچه در ادامه می خوانید خلاصه گفتگوی صفارهرندی با خبرگزاری تسنیم درباره انتخابات ریاست جمهوری 1400 است.
* ما در شرایطی انتخابات را برگزار کردیم که نارضایتی مردم از کسانی که بیشترین توقع از آنان برای خدمترسانی به مردم میرفت، زیاد بود. این توقع و انتظار از دولت بود؛ البته این گفتۀ من بهمعنای ناسپاسی نسبت به خدمات خوب دولتها در همه دورهها نیست. در دولت یازدهم و دوازدهم نیز بالاخره بعضاً خدمات اثرگذاری صورت گرفت، اما این اقدامات در قیاس با آن چیزی که باید باشد، بهقدری دچار اختلال شد که گاهی این تعبیر بهکار میرفت که میزان محبوبیت دولت و شخص آقای رئیسجمهور به کمتر از 7 درصد تنزل پیدا کرده است.
* این سطح از نارضایتی از دولت فعلی، حتی در مورد آن کسی که مجبور شد از کشور فرار کند هم وجود نداشت. البته آن موقع نظرسنجی و این برنامهها نبود، اما از فحوای کلام روزمره مردم و مقایسه آن با حالوهوای آن روزهای مردم میشد چنین چیزی را فهمید. در آن موقع نارضایتی از دولت و رئیسجمهور اینقدر زیاد نبود، البته من این را با تأسف میگویم و بابت آن خوشحالی نمیکنم.
* عدهای بدخواه، از حس تغییرخواهی مردم، القای یک زاویه مبنایی با اصل حکومت و نظام را در دستور کار قرار دادند و این سوءاستفاده را کردند تا تغییر را بهمعنای تغییر در سطح نظام و انقلاب تفسیر کنند، این سوءاستفاده و در خوشبینانهترین حالت این سوءبرداشت، با وجود اینکه بارها پاسخ داده شده بود، باز هم نیاز به پاسخ داشت.
* نگرانیهای گسترده از کرونا یکی دیگر از عوامل بسیار مهم در مشارکت بود؛ بین 16 تا 20 درصد پاسخدهندگان در نظرسنجیها گفته بودند که شاید بهدلیل کرونا منصرف شوند و در انتخابات شرکت نکنند. ازآنجایی که برمبنای روشهای معمول در نظرسنجیها، نصف این میزان را محقق در نظر میگیرند، بین 8 تا 10 درصد کسانی که تصمیم داشتند در انتخابات شرکت کنند، بهدلیل کرونا احتمالاً منصرف شده شرکت نکردند.
لذا کرونا عنصر تأثیرگذاری در عدم شرکت برخی افراد در انتخابات بود. برخی از دوستان ابراز خوشحالی میکردند که "رقم مشارکت در بعضی از نظرسنجیها به 54 و 55 درصد رسید"، اما من در ذهنم میگفتم "بهدلیل کرونا باید حدود 10 درصد از این رقم کمتر حساب کنید".
اما اگر بخواهیم این انتخابات را از منظر میزان مشارکت دقیقتر معرفی کنیم، باید بگویم مشارکت 58.8 درصد بوده است؛ یا اینکه حداقل باید گفته شود مشارکت 55 درصد بود. انتخاباتی که برگزار شد، با نُرمهای مألوف و شناختهشده همخوانی دارد، ضمن اینکه ما در گذشته، انتخاباتی داشتیم که میزان مشارکت 51 و 53 درصد بود.
* به عواملی که اشاره شد، کمپین رأی بی رأی و آن رفتار مغولوار برخی از مخالفان همچون منافقین هم باید اضافه شود. این گروه نمیتوانستند در داخل جلوهای داشته باشند، اما در خارج، تاریخ جلوههایی از آن را ثبت کرد. آنها افراد را بهجرم رفتن پای صندوق رأی و استفاده از حق دموکراسی مورد ضربوشتم قرار دادند، انگشتهای برخیشان را شکستند، جالب اینکه این کار در غرب هم صورت گرفت، اگر در یک کشور جهان سومی اتفاق میافتاد، جای تعجب نداشت اما آن اتفاقات در غرب و جلوی چشم پلیسهای اروپایی اتفاق افتاد.
* به هیچ وجه در گذشته این اتفاقنظر میان گروههای مخالف نظام و تبلیغ برای تحریم انتخابات وجود نداشت، بیشتر هم با تمسخر مواجه میشدند.
* آن چیزی که این بار ماجرا را آزاردهنده کرد، وجود یک تمایل از داخل و از بین برخی افراد و گروههای سیاسی در راستای آنان بود. بعضی از جریانها، جلوهای از خودشان نشان دادند که یا مستقیماً گفتند "پای صندوق رأی نمیرویم" یا اینکه "نباید بروید". آن آقایی که من و شما خوب میشناسیمش، به امامزاده رفت و به آن امامزاده متوسل شد تا به مردم بگوید "رای ندهید!"، در سوی دیگر، یک جریان سیاسی استخواندار نیز که از ابتدای انقلاب تاکنون پای مسائل بوده و امروز اسمش اصلاحطلبی است (دیروز اسمشان چپ بود و در دورههایی نیز معروف به رادیکالها، خط سوم و... بودند که حالا ماتَرَک آن جریان همان چیزی است که خود را اصلاحطلب معرفی میکند) نمیدانست چه باید بکند.
* جریان اصلاحات گذشته از آن سردرگمی که نمیدانستند چه باید بکنند، میدانستند که اگر انتخابات را تحریم کنند و انتخابات بهخوبی برگزار شود، بیاثریشان عیان خواهد شد، بنابراین دوگانه عمل کردند؛ بعضی از آنها گفتند "شرکت کنید" و در روز انتخابات و در میانه روز تماسهای شخصی با عواملشان گرفتند و گفتند "به بقیه خبر بدهید تا در انتخابات شرکت کنند."، ارتباطات گسترده بینشان برقرار شد و گفتند "اوضاع خراب است، حتماً بروید، شرکت کنید و به فلانی هم رأی بدهید".
* برخی اصلاحطلبان از اول میدانستند که تحریم عاقبت خوبی ندارد. آنها گفتند که تحریم موجب حذف شدن همیشگی خودشان از صحنه سیاستورزی کشور خواهد شد. آنهایی که پختهتر بودند این را گفتند و تأکید کردند که تحریم نباید صورت بگیرد.
اما آنهایی که کینهتوز بودند، بر تحریم اصرار داشتند. بهنظرم وعدههایی از بیرون به آنها داده شده بود و روی آن وعدهها حساب کرده بودند. به آنها گفته بودند که "در این سو یک پشتوانه قوی برای شما وجود دارد."، بهادبیات منافقین به آنها میگفتند "شما صندوق را ترک کنید، به هم ریختن خیابانها با ما". آنها تصور میکردند زمینه برای اینکه ایران را همچون سوریه به آشوب بکشند، بسیار مهیاست.
* آرای باطله اولاً رقیب آقای رئیسی نبود و رقیب دیگران نبود، ثانیاً یکدست نبود و باید انواع آرایی را که اینطور محاسبه میشوند در نظر گرفت، چند دسته رأی در این زمینه داریم.
* برخی جریانات سیاسی مردم را با وعده گشایش در امور و حل مسائل و کلید حل مشکلات در دست به صحنه کشاندند و در باغ سبزی را به آنها نشان دادند، اما در نهایت آنها را به برهوت خشکسالی ارجاع دادند. بهقول آقای سیف دستاوردش هم تقریباً هیچ بود که احساس مردم این است مطلقاً هیچ بود.
* من گمان میکنم آن تجربه در اختیار اصلاحطلبان بود که این مقدار در آمدن به صحنه احتیاط میکردند، باز دنبال گزینههایی میگشتند که مال خودشان نباشد، رجوع به آقای لاریجانی برای همین بود، با اینکه میدانستند ایشان از سوی برخی از نیروهای حزباللهی و مردمی با اقبال مواجه نمیشود، با اینکه میدانستند آقای لاریجانی از سوی قشری از نیروهای حزباللهی و مردم با اقبال مواجه نمیشود اما باز هم او را از نفرات اصلی خودشان همچون آقای جهانگیری و حتی آقای عارف موجهتر میدانستند.
من به جایگاه قانونی شورای نگهبان احترام میگزارم ولی اگر قرار بود من در جایگاهی باشم که حقی در این حوزه دارد، قاعدتاً اینگونه رفتار نمیکردم و ممکن بود بگویم که بودن آقای لاریجانی در این عرصه خوب است اما به هر حال آقای لاریجانی شانس آورده است، چرا که شانسی نداشت. خود اصلاحطلبان میگویند که شورای نگهبان به آنها لطف کرد!
* همه آنهایی که سازوکار مردمسالاری را بهرسمیت شناختند برنده این میدان بودند، البته برخیها برندگیشان مضاعف است چرا که بهواسطه پیروزی در انتخابات شیرینی برندگی را بیشتر از دیگران چشیدند ولی به هر حال همه آنهایی که کمک کردند تحقق مردمسالاری از طریق مراجعه به آرای عمومی همچنان مستقر بماند احساس برنده بودن میکنند و از اینکه جریان دعوتکننده به عدم استقبال از صندوق توفیقی پیدا نکرد، خوشحال هستند.
* من معتقدم بازنده بزرگ جریان تحریمکننده انتخابات و در رأس آنها قدرتهایی هستند که بیش از 40 سال است نمیخواهند ما را بهرسمیت بشناسند.
* در داخل جماعتی که دچار توهم این بودند که اگر یک فراخوان بدهند مردم با آنها همراهی میکنند، جریان شکستخورده هستند، همانند روزی که خانهنشین شدند و تصور میکردند همه مردم به خیابانها میریزند در حالی که آن روز هم هیچ خبری نشد.
آنهایی که روزی در مجلس تحصن کردند، بهقول آقای بهزاد نبوی میگفت که "ما خیال میکردیم همۀ شهر برای حمایت از ما دور مجلس میریزد اما دریغ از 50 نفر"؛ البته آقای نبوی شاید الآن بهخاطر همین عاقل شده است و میگوید که "اشتباه میکنید و باید بساط بایکوت را کنار بگذارید."
* انتخابات ما در واقع یک انتخابات 60درصدی است؛ درست است که مشارکت 48.8 است اما حتماً کسانیکه بهدلایلی مانند ماجرای کرونا که خیلی بالاست، بهدلایل دلخوریها از وضع موجود نیامدند و همچنین بهدلیل آزاری که در روز رأیگیری دیدند، مشارکت نداشتند. البته من نمیخواهم به آن عدد بدهم، چون واقعاً دربارۀ آن تحقیق و بررسی نشده است و دفعتاً پیش آمده است و مردم صبح پای صندوق این موضوع را دیدند؛ البته یکجا و دوجا و یکشهر و دوشهر هم نبود و بلکه در سراسر بود که باید بررسی شود تا از سوی کسانی ارادۀ پلیدی پشت موضوع بوده و یا ندانمکاری و عدمآمادگی بوده است.
* یکهفته قبل از روز انتخابات، کسی که با خارج از کشور ارتباطات کاری گستردهای دارد، دستنوشتهای را به من داد و من هم به مراجع مربوطه منتقل کردم که متأسفانه در خارج از کشور بنای بر همکاری برای برپایی درست انتخابات وجود ندارد و این مسئله باید به دستگاه دیپلماسی تذکر داده شود و نشانیهایی هم داده بود که حکایت از وقوف به مسئله داشت.