ارائه سجاد صفارهرندی - دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه تهران
مطلب زیر گزارشی است از ارائه سجاد صفارهرندی دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه تهران در «نشست اصحاب علوم انسانی هنر و رسانه درباره افزایش قیمت بنزین و اعتراضات پس از آن» که در روز دوشنبه 4 آذر 1398 در باشگاه هنر و اندیشه حوزه هنری تهران برگزار شد.
ایده صفار هرندی در این ارائه این است که جریان علوم انسانی انقلابی ما، با یک تورم گفتمانی (گفتمان در معنای شیوه سخن گفتن) مواجه است که بر حوزه عمل سیاسی نیز تاثیر می گذارد و موجب می شود سیاست بیش از آنکه در نسبت با تدبیر و اداره فهم شود، در نسبت با خطابه و خلق رتوریک فهمیده می شود. نتیجه این تروم گفتمانی نیز چيزی از سنخ نقّادی و نه خلق آلترناتيو و جايگزين برای شرایط موجود خواهد بود. به عقیده صفار هرندی ايده راديكال انقلابی برای اینکه بتواند «راهگشای عمل سیاسی» باشد، باید بتواند تبديل به سازوكار «اداره» شود.
صفار هرندی در ابتدای این ارائه گفت: ما در جريان انقلابی و بطور خاص، در جريان جوان اهل علوم انسانی انقلابی، كه در سايه رشد و گسترش رسانههای اجتماعي و فراهم بودن امكان سخن گفتن، تاثیر قابل ملاحظهای بر فضای عمومی دارند، با تورمی در امر گفتمانی مواجه هستيم. منظورم از امر گفتمانی، تا حدودی از معنای رايج و متعارف فعلی دور و به معناي فني و اصلي در حوزه نقد ادبي و زبانشناسي نزديك است. در واقع گفتمان را من بيش از هر چيز به مثابه شيوه سخن گفتن ميفهمم. شيوة سخن گفتني كه در درون خودش، براي خودش و بيارتباط با آن چيزي كه وراي خودش است واقعيت را ميسازد و جهان را خلق ميكند.
او در توضیح این مسئله افزود: مشكل اصلي این است که این تورم گفتمانیِ جریانِ انقلابی به طور کامل بر حوزه سیاست و عمل سیاسی سایه میاندازد و اینجاست که بحران ظاهر میشود. به اين معنا كه سياست و كنش سياسي بيش از آن كه امري در نسبت با تدبير و اداره فهميده شود، در نسبت با سخن گفتن و خلق رتوريك و خطابه فهمیده میشود. البته اين قابل انكار نيست كه رتوريك و امر گفتماني هم بخشي از سياست است اما مشکل آنجاست كه این گفتمان با يك تورم نابجا، در حال بلعيدن كل فهم و فضاي سياست و عمل سياسي ماست و راه را براي اين كه ما بطور جدي به مقولة اداره فكر كنيم و در مورد آن بينديشيم و تدبير كنيم، مسدود كرده است. در واقع اين امر گفتماني متورم و غليظ، يك حالتي از اقناع را براي ما ايجاد ميكند و با توزيعي كه در فضاي رسانهاي جديد ميشود، به ما يك توهمي از سياست ورزيدن را ميدهد كه نسبتي با واقعيت اصلي سياست كه اداره، تدبير و بسامان كردن منابع و امور است، ندارد.
این پژوهشگر حوزه علوم انسانی تصریح کرد: این اتفاق تاحدی متاثر از گرایش بچههاي علوم انساني خوانده به فضای فکری است که میتوان آن را چپ اروپایی نامید. در حالي كه اين جريان چپ اروپايي در ميدان تحقق و زيست جهان اصلی خود، بيش از آن كه مربوط به حوزه سياست باشد مربوط به حوزه روشنفكري است، و در قلمروی سیاست چندان با حضور و نقشآفريني اين جريان مواجه نيستيم. چهرههاي مسلط و نمادين اين جريان، حتي بعضاً از وضعيت امتناع سياست و ناممكن شدن سياست و امثال اينها سخن ميگويند اما ما گرفتار اين معضل شديم كه با سنجهها، مفاهيم و خطابههايي كه برآمده و يا بازتوليد شده از چپ اروپايي است در قلمرو سياست ميخواهيم عمل كنيم و بعد چيزهايي را خلق ميكنيم و خطهايي را ترسيم ميكنيم كه دلالت عملي و روشني بر سياست واقعي ما ندارند.
از توسعه و وراي توسعه صحبت ميكنیم و موضوع سياست را توسعه، تلقي ميكنيم. حال آنكه معلوم نيست دلالت عملي و واقعي وراي توسعه در صحنه و ميدان سياست ما چيست؟ از سرمايهداري و وراي سرمايهداري یاد میکنیم در حالي كه آن چيزي كه دلالت عملي وراي سرمايهداري است براي فضاي ما روشن نيست. نهايتاً اگر هم ارجاع ميدهيم به چيزي از سنخ دولت رفاه و سوسيال دموكراسي است که در حقیقت مدل تعديل شدهاي از نظم اقتصادي اجتماعي سرمايهداري است. يا فراتر از اين، ما از امنيت ملي صحبت ميكنيم و وراي امنيت ملي، در صورتی که دلالت عملي آنچه كه وراي امنيت ملي است، روشن نیست.
من رد نميكنم كه اينها ميتوانند موضوع نظرورزي در قلمرو فكري و گفتماني باشند اما مشكل آنجاست كه ما ميخواهيم اينها را به ميدان سياست بياوريم. و نتيجه هم صرفا چيزي از سنخ نقّادي میشود؛ نه خلق آلترناتيو و جايگزين. بنابراین، از وظيفه خلق آنترناتيو شانه خالي ميكنيم و نهايتاً اگر هم خيلي به مسئلۀ آلترناتيو فكر كنيم بيشتر در قالب جابجا شدن اشخاص و باركردن چيزهاي نادرستي بر نيروهاي سياسي، كاراكترها و جريانهاي سياسي است كه نسبتي با آنها ندارند و نهایت نیز با ديوار سخت واقعيت مواجه ميشويم.
واقعيت اين است كه اگر ايده راديكال انقلابی نتواند تبديل به سازوكار اداره شود، هزار بار هم كه در ظرف نقّادي انتزاعي و روشنفكرانه بماند، راهگشای عمل سیاسی نیست. اين نوع از خلط بين ميدان سياست با ميدان منازعات و گفتمان روشنفكري ما را دچار خطكشيهاي غلطي ميكند كه تبعات و نتايج سياسي نادرستي برايمان دارد.
فكر ميكنم كه فهم درست ميدان سياست در جامعه ما، در حال حاضر باید خط اصلي تمايز و تعريف از منازعه سياسي را نه در حوزه فرهنگ و نه در حوزه اقتصاد سياسي، بلكه در حوزه سياست خارجي تعريف كند. البته طبيعتاً اين نافي آن نيست كه بخشي از اقتصاد سياسي يا فرهنگ، آنجا كه ايده، قابليت تبديل به سياست را دارد در قلمرو سياست قرار بگيرد. اما فكر ميكنم هر فهمي جز اين كه ما مسئله و خط اصلي منازعه را در سياست خارجي بفهميم بدفهمي از شرايط واقعي است كه در آن هستيم.
منابع
گزارش نهمین گردهمایی اصحاب علوم انسانی، اجتماعی، هنر و رسانه +صوت افزایش قیمت بنزین و اعتراضات پس از آن - آذر ۱۰، ۱۳۹۸