ونزوئلا دولتی شکستخورده است که به لحاظ گستردگی دومین بحران انسانی و مهاجرتی در جهان را پدید آورده است. دولت فاجعهآفرین کنونی در کنار سوءمدیریت اقتصادی، که از زمان رئیسجمهور پیشین هوگو چاوز شروع شد، کشور را در چنین وضعیت بدی قرار داده است. پیش از چاوز، ونزوئلا به لطف رونق نفتی و رشد اقتصادی متعاقب آن در دههی 1970 به عربستان سعودی آمریکای جنوبی معروف بود. در زمان چاوز، یک رژیم پوپولیستی و اقتدارگرا در یک اقتصاد وابسته به نفت منصوب شد.، تحت این رژیم هیچ تلاشی برای سرمایهگذاری مجدد در جهت تنوع بخشیدن به اقتصاد یا اطمینان از کاهش پایدار نابرابری صورت نگرفت.
پس از مرگ چاوز در سال 2013، نیکولاس مادورو بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شد، اما انتخاب وی یک پیروزی با هزینهای گزاف برای کشوری بود که از پیش به دلیل چندپارگی اجتماعی و سیاسی، زیرساختهای در حال فروپاشی، هزینههای عمومی ناپایدار و صنعت کمعملکرد آسیبدیده بود. مادورو برای التیام این زخمها کاری نکرد. سقوط قیمت نفت موجب شکلگیری ابرتورم و فروپاشی اجتماعی شد. امروزه 90٪ مردم ونزوئلا در فقر زندگی میکنند و دو سوم آنها حتی نمیتوانند در طول روز سه وعده غذا بخورند. در سال 2017، هر ونزوئلایی به طور متوسط 11 کیلوگرم از وزن بدنش را از دست داد. در تلاش برای فرار از سرکوب یا گرسنگی، 5.5 میلیون نفر کشور را ترک کردهاند.
علیرغم دو دهه سقوط آزاد، توجه جامعهی جهانی به ونزوئلا تنها در سال 2018 جلب شد، زمانیکه انتخابات ریاستجمهوری موجی از خشونتهای سیاسی و نابسامانیهای اجتماعی را به وجود آورد. جهان به دو جناح تقسیم شد: ایالات متحده و اتحادیه اروپا علیه مادورو موضع گرفتند، عمدتاً از طریق تحریمهای شخصی، مسدودکردن داراییها و تحریم تسلیحاتی، و از طرف دیگر، حامیان وفادار آن، یعنی روسیه، چین و ایران، به ارائهی کمکهای مالی و تجهیزات نظامی پرداختند. دولتهای آمریکای لاتین عمدتاً از طریق هماهنگ ساختن تلاشهای منطقهای و درخواست کمکهای بینالمللی، سعی به زنده ماندن در میانهی این بحران انسانی داشتند.
با گذشت دو سال از ماجرا، ونزوئلا با داشتن دو دولت (یکی به رهبری مادورو، مجلس موسسان و نیروهای نظامی، و دیگری توسط رئیسجمهور خودخوانده خوان گوایدو و مجلس شورای ملی ونزوئلا) که هر دو مدعی ادارهی یک کشور هستند، چون برهوتی است که در آن جایی برای زندگی نیست. اکنون، انتخابات پارلمانی برای 6 دسامبر 2020 برنامهریزیشده است، اما به گفتهی سازمان ملل، رخ دادن بینظمی و بیقاعدگی در انتخابات قطعی است. در سپتامبر 2020 اتحادیهی اروپا با هدف ایجاد گفتگو بین جناحهای مخالف هیأتی تحقیقاتی به آنجا فرستاد. این هیأت نهایتاً پیشنهاد داد که رایگیری حداقل به مدت شش ماه به تعویق بیافتد. پیشنهاد رد شد: انتخابات پارلمانی طبق برنامه و بدون ضمانت شفافیت برگزار خواهد شد. و مادورو آن را یک پیروزی خوشیمن خواهد خواند. با توجه به این زمینه، ما استدلال میکنیم اتحادیهی اروپا میتواند و باید نقشی برجسته در بحران ونزوئلا در طول ماههای آینده داشته باشد.
از دسامبر به بعد، وضعیت کشور میتواند وخیمتر و حتی دچار فروپاشی کامل شود. اگرچه ایالات متحده نقشی را ایفا میکند و میتواند منابعی را برای جلوگیری از این اتفاق اختصاص دهد، به خصوص از 20 ژانویه به بعد، اما روابط متشنج این کشور با بازیگران داخلی و خارجی درگیر، مانع از این امر میشود که بتواند بهعنوان یک میانجی ایدهآل عمل کند.
به همین دلیل، اتحادیهی اروپا آن قدرت جهانی است که از اراده و ظرفیت لازم برای پیشبرد راهحلهای صلحآمیز و پایدار به نفع جمعیتهای نیازمند برخوردار است. تاکنون، نهادهای اتحادیهی اروپا از طریق افزایش کمکهای بشردوستانه و ترویج گفتگو میان جناحهای مخالف واکنش نشان دادهاند. اما بهطورکلی، تعهد نسبت به ونزوئلا در مقایسه با سایر بحرانهای مهاجرتی با بزرگی مشابه هنوز کمرنگ است: لازم به ذکر است که برنامههای پاسخ به پناهندگان و مهاجران در سال 2020 برای بحران سوریه 4.3 برابر بیشتر است و سهم اتحادیهی اروپا در مورد بحران سوریه 10.5 برابر بیشتر از سهم این اتحادیه در بحران ونزوئلا است. کنفرانس بینالمللی خیرین که در ماه مه سال 2020 توسط اتحادیهی اروپا و اسپانیا برگزار شد، نشان داد که این اتحادیه از توانایی بیشتری برای بسیج کمک برخوردار است. حتی اگر با پشتیبانی مالی بیشتری روبرو نشود، اتحادیهی اروپا میتواند خواستار تلاشهای بیشتر کانادا و ایالات متحده شود.
اتحادیهی اروپا تحریمهایی را نیز بهعنوان سازوکار فشار وضع کرده، اما تاکنون در صدد برنیامده است تا با ایجاد اتحادهایی و یا تضعیف موقعیت رقبا، رژیم مادورو را از حمایتهای بینالمللیاش محروم کند، حمایتهایی که به رژیم کمک کرده تا علیرغم داشتن رتبهی تأیید داخلی کمتر از 25 درصد همچنان در قدرت باقی بماند. این واقعیت که چین یکی از طرفداران مادورو است، موجب نگرانی است. همانطور که مقامات اتحادیهی اروپا به طور فزایندهای تصدیق میکنند، چین نشان داده که هم دوست و هم دشمن اتحادیهی اروپا است. استراتژی تهاجمی پکن در ونزوئلا، متأثر از نیاز به نفت، مواد معدنی و کالاهای کشاورزی، مانعی بر سر راه ایجاد یک حکمرانی خوب و توسعهی محلی در آن کشور خواهد بود، و به همین دلیل "کمیسیون ژئوپلیتیک" و اتحادیهی اروپا، بهعنوان قهرمان حقوقبشر، نمیتوانند با بیتفاوتی از کنار آن رد شوند.[1] این درخواست برای اتخاذ اقداماتی قاطعتر با مفهوم "خودمختاری استراتژیک" که در دورهی ریاست بورل ایجاد شد، مطابقت دارد: اتحادیهی اروپا باید با بهرهگیری از دانش چندجانبهی خود، روایتش را از جهان تقویت و ترویج کند. حتی اگر این روایت از حمایتی همگانی برخوردار نباشد.
اول، اتحادیهی اروپا باید موقعیتش را، بهعنوان هماهنگکنندهی اقدامات بشردوستانه، تقویت کند. از جمله اقدامات لازم میتوان به موارد زیر اشاره کرد: تخصیص مجدد منابع صندوقهای حمایت از جامعهی مدنی و کمکهای بشردوستانه، اِعمال فشار بر سازمانهای سازمان ملل، ایالات متحده و کانادا برای اجرای اقداماتی فوری و تخصیص منابع به کشورهایی مانند کلمبیا (جاییکه مهاجرت تقریباً دو میلیون ونزوئلایی روزبهروز بر تنشها میافزاید) و پرو. آخرین مورد نیازمند اجماعی منطقهای است که میتواند از طریق گفتگو بین گروه تماس بینالمللی، که نمایندهی غالب کشورهای اروپایی است، و گروه لیما، نمایندهی کشورهای آمریکای لاتین، حاصل شود. هماکنون، مجاری ارتباط بین این گروهها وجود دارد و اتحادیهی اروپا نیز از روند کیتو[2] پشتیبانی میکند، بنابراین زمینههای مشترک برای پیگیری این مباحثات وجود دارد.
دوم، به منظور جلوگیری از فروپاشی قطعی دموکراسی در ونزوئلا، اتحادیهی اروپا باید به ایجاد و توسعهی گفتگوهای چندجانبه و موثرتری پیرامون مسئلهی حمایت مالی و نظامی خارجی از دولت مادورو بپردازد. اتحادیهی اروپا تجارب روبهرشدی در زمینهی مدیریت و تقویت میانجیگریهای صلح داشته است[3]: در این مورد، تشکیل ائتلافی با دولتهای آمریکای لاتین و کانادا، که شامل شورای ملی ونزوئلا نیز باشد، میتواند کمک کند تا مجاری مذاکراتی موجود شناسایی شوند. همچنین دولتی با دیدی بازتر در ایالات متحده ممکن است از چنین ائتلافی حمایت کند. برای چنین کاری همچنین لازم است با روسیه و چین، دو کشوری که تاکنون از این رژیم حمایت کردهاند، و همچنین با ایران، کشوری که علناً حمایت خود را از مادورو اعلام میکند و آن کشور را به مقاومت در برابر تحریمهای ایالات متحده بهعنوان "اتحاد دولتهای طردشده" ترغیب میکند، روابطی نزدیک و دوجانبه برقرار شود. رهبری اتحادیهی اروپا در این حوزه میتواند کمک کند تا ادبیات ضدآمریکایی رژیم علیه حمایتهای خارجی کاهش یابد، ادبیاتی که هیچ سود محسوسی برای مردم ونزوئلا ندارد، و فقط آنها را محکوم میکند تا در یک کشور شکستخورده از گرسنگی بمیرند، و یا نام آنها را به لیست میلیونها نفری که تاکنون از کشور فرار کردهاند، اضافه میکند.
[1] (Sullivan & Lum, 2020)
[2] Quito Process
[3] (Bergmann, 2017)
منبع:
A new role for the EU in Venezuela