نویسنده: Thomas Gomart
May 2018
تصمیم دونالد ترامپ برای خروج از توافق اتمی 2015 که با نام برجام نیز شناخته می شود، امنیت منطقه ای و جهانی را به شدت تنزل خواهد داد. تصمیم وی ریسک جنگ و راه افتادن مسابقه تسلیحات اتمی در خاور میانه و مناطق فراتر از آن را افزایش داده است.
او تلاش های دیپلماتیک چند جانبه برای محدود کردن اشاعه تسلیحات اتمی را کوچک شمرده است، زیرا که خروج یک جانبه ی آمریکا از توافق اتمی مساوی ست با عدم موافقت با قطع نامه لازم الاجرای شورای امنیت سازمان ملل. این کار پس زدن سازمان ملل به عنوان داور و قاضی صلح و امنیت بین المللی، و همچنین حقوق بین الملل به عنوان یک حلقه اتصال روابط بین الملل است.
گام هایی که در وضعیت فعلی اروپایی ها بر می دارند تبعات بسیار جدی ای را در رابطه شان با آمریکا، امنیت در خاور میانه و همچنین برای روابط آنها در برابر چین ، روسیه و جهان گسترده تر، در پی خواهد داشت.
در مورد موضوع ایران، آلمان، فرانسه، انگلیس و ترامپ منافع واگرایی دارند. در صدر مسائل داخلی که محرک اصلی اوست، ترامپ مایل به دیدن تغییر رژیم در ایران/ و یا پیروزی اسرائیل و عربستان سعودی بر علیه ایران و متحدان منطقه ای اش است. او توافق اتمی را یک "معامله ی بد" می خواند چرا که آن هدف را به پیش نمی برد. در مقابل، از بین بردن توافق اتمی و از این طریق محروم کردن ایران از پیوستن مجدد به جامعه جهانی از لحاظ اقتصادی و سیاسی، موجب می شود حداکثر فشار بر تهران اعمال شود، که به نوبه ی خود مستعد فراهم کردن شرایط فروپاشی رژیم ایران است. با وجود آنچه از سال 2003 به بعد ما در عراق دیدیم، این سیر اقدامات برای منطقه به شدت خطرناک است، و البته برای اروپا.
از زمانی که رئیس جمهور ترامپ در اکتبر 2017 برجام را تصدیق نکرد، فرانسه، آلمان و انگلیس برای متقاعد کردن آمریکا برای باقی ماندن در توافق اتمی، و بحث با دولت وی در باب اینکه بهترین راه محدود کردن برنامه موشک های بالستیک ایران و نقش منطقه ای آن چیست، تلاش کردند ولی شکست خوردند. با این حال، تلاش برای نرم کردن ترامپ آب در هاون کوبیدن است: نه تنها به دلیل دیدگاه های رئیس جمهور، بلکه همچنین به این دلیل که هر معامله ای با ایران مستلزم اعطای درجه ای از پذیرش و مشروعیت از سوی ایالات متحده برای جمهوری اسلامی است، که برای بسیاری از آمریکایی ها همچون لکه ی ننگ است، علاوه بر این راهبان ناقوس جنگ با ایران هم اکنون جایگاه محکمی در صدر دولت ترامپ به دست آورده اند.
در مقابل، با وجود نقش برجام به عنوان یک قطعه کلیدی بر ضد ریسک اشاعه بیشتر تسلیحات اتمی در خاور میانه، اروپایی ها دارای منافع استراتژیکی در دفاع از قرارداد اتمی با ایران هستند. هر دو طرف آمریکایی و اروپایی دارای منافع استراتژیکی در مبارزه با اشاعه اتمی دارند، اما نقش برجام در دست یابی به این هدف به شکل کاملا متفاوتی تفسیر شده است. سوال اکنون این است که 3 شریک اروپایی برجام اکنون چگونه می توانند این وضعیت را به اهرمی برای دست یابی به اهداف استراتژیک خودشان تبدیل کنند.
به شکل کنایه آمیزی، ما به گذشته در سال 2003 بازگشته ایم، جایی که اشغال عراق توسط آمریکا فرصتی را برای 3 کشور اروپایی فراهم آورد تا با دولت ایران مذاکره کنند تا برنامه اتمی در آن زمان مخفی خود را متوقف کند. اروپایی ها اکنون نیاز دارند تا از خروج یکجانبه ی آمریکا از برجام سود جویند تا بتوانند به آنچه اهداف اصلی شرکای دو سوی اتلانتیک است و نیز اهداف خود اروپا، دست یابند: مهار برنامه موشک های بالستیک ایران، کاهش مداخله سیاسی-نظامی آن در سوریه، لبنان و یمن، و تامین امنیت برای اسرائیل. بر خلاف دولت ترامپ، در یک آتش آشوب بزرگتر منطقه ای در خاور میانه، دولت ها و موسسات اروپایی هیچ احتمالی برای اینکه یکی از طرفین بتواند مستقیما و به تنهایی بر سایرین چیره شود نمی بینند. در مقابل، عمدتا بر این باور اند که دانه های یک نظم منطقه ای مشترک در توازن قدرت در منطقه نهفته است که در آن هیچ بازیگر منطقه ای از سایرین مستثنی نشده است. تنها با دست یابی به این نوع بالانس منطقه ای اروپا می تواند امیدوار باشد منافع مربوط به امنیت داخلی خود را نیز تامین کند، امنیتی که در سایه شکست تروریسم جهادی، داعش در وهله نخست، و البته مهار مسابقه تسلیحاتی در بین کشور های منطقه، قرار دارد.
این مهم نیازمند همکاری شرکای اروپایی برجام با سایر اعضای باقی مانده شورای امنیت در توافق و البته خود ایران است تا برجام زنده بماند، آنچنان که در جلسه جواد ظریف، وزیر خارجه ایران، در اوایل هفته جاری نیز بدان اشاره شد. در عمل، این بدین معنی ست که شرکای اروپایی باید گام های مشخصی را بردارند تا به حفاظت از سرمایه گذاری تجاری اروپا و تجارت با ایران کمک کنند، حتی اگر برخی از کمپانی های بزرگ چند ملیتی اروپایی انتخاب کنند یا مجبور شوند که از این تجارت کناره بگیرند. این همچنین به معنی مقاومت در برابر آمریکا ست که مایل است دسترسی ایران را به سیستم انتقال مالی SWIFT ببندد. دولت ترامپ ممکن است با این گام ها مخالف باشد اما این گام ها نمی تواند به یاری رساندن به ایران جهت دست یابی به سلاح های اتمی تفسیر شود، تفسیری که ترامپ بیان داشت آمریکا را به سمت تلافی کردن سوق می دهد. و در حالی که اروپا به برجام پایبند می ماند، کماکان می تواند با نقش رو به فزونی مشکل ساز ایران در منطقه مواجهه کند.
اروپا و آمریکا پیش از این از گردنه های بسیار دشواری عبور کرده اند. زمانی که 3 کشور اروپایی برای اولین بار با ایران برای دست کشیدن از برنامه اتمی اش در سال 2003 وارد مذاکره شدند، دولت جورج دبلیو بوش قاطعانه مخالف بود. در آن زمان، واقعیت غیر قابل انکار پیشرفت برنامه غنی سازی ایران آمریکا را وادار ساخت تا به دنبال راه حل دیپلماتیک برای مشکل باشد.
در حقیقت آمریکا چیزی بیش از ترامپ است، برای اروپا حیاتی ست تا بر برجام دفاع کند، در نتیجه این ساختار دیپلماتیک در شرایطی که آمریکا تصمیم گرفته است تا از مسیر دیپلماسی چند جانبه در برابر ایران باز گردد حفظ می شود.
اگر اروپا این سودا را در سر دارد تا از نظر استراتژیک مستقل شود، جنگیدن برای برجام نقطه ی شروع این مسیر است. اتحادیه ی اروپا تنها زمانی قادر خواهد بود به صورت موثر با آمریکا بر سر ایران مذاکره کند که استراتژی منحصر خودش را بسط داده باشد، و توانایی اش را برای عمل بر اساس منافع خودش به اثبات رساند.
منبع:
America Is More Than Trump. Europe Should Defend the Iran Deal without Burning Bridges to the US