نویسندگان: Colin P. Clarke ,William Courtney
July 31, 2020
عقب نشینی تدریجی آمریکا از سوریه می تواند به روسیه و ایران جسارت بخشد و حتی می تواند منجر به آن شود که عزم ایالات متحده برای حفاظت از منافعش حقیر شمرده شود. اولویت های واضح تر آمریکا و درگیر شدن به صورت حساب شده تر می تواند ریسک ها را کاهش دهد و از خطای محاسباتی جلوگیری کند.
در افغانستان، سوریه و هر جای دیگری در خاورمیانه، عقب نشینی نظامی آمریکا در ترکیب با فعالیت دیپلماتیک تعدیل شده حامل سیگنالی از تردید و ضعف خواهد بود. البته غیر قابل پیش بینی نبود که ایران و روسیه تیمی را تشکیل بدهند که سعی در تسریع این روند ها داشته باشد.
در مناطق مختلفی روسیه رویه تهاجمی را پیشه کرده است. در شرق سوریه نیرو های نظامی خود را در فواصل نزدیک تری به مقر های نیروی های آمریکایی استقرار داده است. در افغانستان آمریکا در حال تحقیق بر روی این پرونده است که آیا مرگ 3 سرباز آمریکایی بر اثر انفجار ترتیب داده شده توسط طالبان بوده است که احتمالا از روسیه پاداش گرفته اندیا نه . در عراق، دولت در حال برقرار کردن روابط نظامی تنگاتنگ تری با روسیه است، که این امر به احتمال زیاد به عنوان نوعی مانع در برابر استقرار مجدد نظامی آمریکا در عراق و در پاسخ به ترور فرمانده نیروی قدس ایران، ژنرال سلیمانی، صورت گرفته است. در لیبی، هواپیماهای نظامی روسیه و مزدورانش استقرار یافته اند تا به مخالفین دولت مورد حمایت سازمان ملل کمک کنند.
در همین حال ایران در حال نزدیک شدن به روسیه است. در 21 جولای وزیر خارجه جواد ظریف، دومین دیدارش از مسکو را در طی آن ماه به انجام رساند. در سوریه، ایران و روسیه به حامیان رژیم جنایتکار اسد تبدیل شده اند و در حال آسایش مشاهده کردند که آمریکا چگونه بار نابودی دولت اسلامی (داعش) را بر دوش کشیده است.
حتی در نقاط مختلفی ایران و روسیه از رژیم اسد نا امید شده اند و همکاری های بین خودشان را افزایش داده اند. مشاورینی از نیروی قدس در کنار افسران روسی کار می کنند تا به نظامیان سوری یاری رسانند. نیروهای پراکسی ایران و روسیه –از جمله حزب ا.... لبنان، گروه مزدور واگنر، و شبه نظامیان شیعه از عراق- توان خود را با یکدیگر ترکیب کرده اند. همچنین مسکو و تهران در قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی و جنوبی دارای برخی منافع مشترک هستند.
پنتاگون نگرانی های خود را از روابط تهران-مسکو که فراتر از مناقشه ی سوریه است و مانور های نظامی مشترک و فروش سلاح در هر جای دیگری را نیز شامل می شود، ابزار داشته است.
ایران و روسیه ممکن است کمپ هایی را برای آموزش نیروهای طالبان برپا کرده باشند و در انتقال سلاح به آنها دخیل باشند. هر دوی آنها به دنبال یک افغانستان حرف شنو، و در حال آموزش نیرو های محلی هستند تا از این طریق نفوذ خود را گسترش دهند. و در حالی که این مساله به تنهایی دلیل باقی ماندن آمریکا در افغانستان نیست، این مساله اگر واشنگتن نیروهایش را به طور جدی کاهش دهد، باید به عنوان یکی از نتایج بسیار محتمل به رسمیت شناخته شود.
اگرچه همکاری های ایران و روسیه موضوع جدیدی نیست، سیاست آمریکا نمایانگر خطر انتخاب های سیاسی با درک محدود در آسیب رساندن به سایر منافع آمریکا می باشد. در اکتبر 2018، آمریکا نیروهایش را از بخشی از شمال شرق سوریه تخلیه کرد که به قیمت از دست دادن همپیمانان کرد تمام شد. روسیه سعی کرد این خلا قدرت را جبران کند و کنترل بیشتری در منطقه بدست آورد، و ایران فرصت های بیشتری برای شرارت پیش روی خود یافت. در مارچ گذشته، نیروهای شریک آمریکا با شبه نظامیان طرفدار ایران در اطراف تنف درگیر شدند، اما به احتمال زیاد این اسرائیل بود که نیروهای ایران در سوریه را تحت فشار گذاشته است.
با کنارگی از توافق اتمی با ایران، آمریکا با متحدان اروپایی خود بیگانه شد و به ایران و روسیه کمک کرد تا قدرت نمایی بین المللی خود را افزایش دهند. در حالی که برخی ممکن است استدلال کنند که "فشار حداکثری" به شدت به ایران صدمه زده است، اما بسیار دشوار است که میزان اندازه گیری و ارزیابی شود، یک پیامد آشکار از رویکرد تهاجمی تر واشنگتن بر علیه تهران این است که به آن رژیم اجازه داده تلاش های دیپلماتیک اش را به منظور تضمین روابط دو جانبه ی جدید و گسترده تر با بسیاری از دشمنان ایالات متحده شتاب بخشد.
حتی چین در حال یاری رسانی به محور ایرانی-روسی است. سپتامبر گذشته 3 کشور در یک رزمایش دریایی در اقیانوس هند و خلیج عمان مشارکت داشتند که اولین رزمایش دریایی 3 جانبه این کشورها بود.
با نزدیک شدن زمان انتخابات آمریکا، بحث های عمیق تری را در مورد منافع آمریکا در منطقه به میان کشیده می شود، از جمله اینکه چگونه ایران و روسیه ممکن است این منافع را به خطر اندازند.
این مساله می تواند به آمریکا کمک کند تا بهتر منافع اش را درک کند، که می تواند با دادن اولویت بالاتری به دیپلماسی در پایان دادن به فعالیت های اتمی ایران، بیشتر ارضا شود، در عین حال که ائتلاف نظامی در سوریه و افغانستان را برای مقابله با فعالیت های بدخواهانه ی ایران و روسیه حفظ شود.
از زمان اشغال عراق در سال 2003، ایالات متحده یک سیاست خارجی نامتناقض را در خاور میانه به پیش نبرده است. به خصوص سیاست های آمریکا در قبال روسیه و ایران در خاور میانه دچار مشکل عدم انسجام بوده است. برای مثال، کاهش شمار نیروهای آمریکایی از دیگر اهداف سیاست خارجی در منطقه منفک بوده است، این امر می تواند دیپلماسی را برای منزوی کردن رژیم اسد محدود کند و ائتلاف ناتو را در افغانستان درگیر نگاه دارد.
بدون یک تصمیم صریح تر در مورد هزینه ها و مزایای رویکرد فعلی، واشنگتن ممکن است قادر به گردآوری پشتیبانی مناسب برای دست یابی به اهدافش نباشد. متحدان آمریکا و کنگره ممکن است تمایل اندکی برای بازگرداندن سیاست هایی داشته باشند که به نظر می رسد بین فشار به ایران برای جلوگیری از مداخله در سوریه و خارج کردن نیروهای آمریکا از سوریه، در آن از هم گسیختگی وجود دارد. به طریق مشابه، سیاست های آمریکا ممکن است فاقد حمایت باشند اگر به دنبال مقابله با مداخلات روسیه در سوریه باشند اما در عین حال برای روسیه با کاهش شمار نیروهای آمریکایی در افغانستان، فضای بیشتری برای جولان دادن در اختیار بگذارند.
بدون بکارگیری بازوهای دیپلماتیک و نظامی، آمریکا احتمالا قادر نخواهد بود که منافع اش را در مناطق مورد مناقشه خاورمیانه حفظ کند، در جایی که ایران و روسیه جبهه ی مشترکی را تشکیل داده اند تا از سیاست کاهش ریاضتی حضور نظامی آمریکا در منطقه سودجویی کنند..
منبع:
Can America Weaken the Russia-Iran Axis